رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
که داد اوست جواهر که خوی اوست سخا
بدان که صحبت جان را همیکند همرنگ
ز صحبت فلک آمد ستاره خوش سیما
نه تن به صحبت جان خوبروی و خوش فعلست
چه میشود تن مسکین چو شد ز جان عذرا
چو دست متصل توست بس هنر دارد
چو شد ز جسم جدا اوفتاد اندر پا
کجاست آن هنر تو نه که همان دستی
نه این زمان فراقست و آن زمان لقا
پس الله الله زنهار ناز یار بکش
که ناز یار بود صد هزار من حلوا
فراق را بندیدی خدات منما یاد
که این دعاگو به زین نداشت هیچ دعا
ز نفس کلی چون نفس جزو ما ببرید
به اهبطوا و فرود آمد از چنان بالا
مثال دست بریده ز کار خویش بماند
که گشت طعمه گربه زهی ذلیل و بلا
ز دست او همه شیران شکسته پنجه بدند
که گربه میکشدش سو به سو ز دست قضا
امید وصل بود تا رگیش میجنبد
که یافت دولت وصلت هزار دست جدا
مدار این عجب از شهریار خوش پیوند
که پاره پاره دود از کفش شدهست سما
شه جهانی و هم پاره دوز استادی
بکن نظر سوی اجزای پاره پاره ما
چو چنگ ما بشکستی بساز و کش سوی خود
ز الست زخمه همیزن همیپذیر بلا
بلا کنیم ولیکن بلی اول کو
که آن چو نعره روحست وین ز کوه صدا
چو نای ما بشکستی شکسته را بربند
نیاز این نی ما را ببین بدان دمها
که نای پاره ما پاره میدهد صد جان
که کی دمم دهد او تا شوم لطیف ادا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر به توصیف عشق و ارتباط معنوی میپردازد. او از زیباییهای طبیعت و دریا صحبت میکند و بیان میکند که ارتباط با دیگران، به ویژه با معشوق، زندگی را رنگینتر میکند. شاعر به تمایز میان حالتی از جدایی و حالت وصال اشاره دارد و بیان میکند که جدایی باعث رنج و دردی عمیق میشود. او همچنین به هنری اشاره میکند که از ارتباط با جان و روح به دست میآید و تأکید میکند که رسیدن به وصال و ارتباط عمیق با محبوب، بسیار ارزشمند بوده و باید از آن محافظت کرد. در نهایت، شاعر از امید به وصل و تلاش برای نزدیکتر شدن به معشوق سخن میگوید، با اشاره به اینکه هرگز نباید یاد آن لحظههای خوشایند را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: میرویم و در کنار دریا سکونت میکنیم، چرا که generosity و بخشندگی او، همانند جواهرهایی است که از دل او سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: بدان که گفتوگو با روح و جان انسان، مانند صحبت کردن با ستارهای زیباست که از آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که بدن مسکین و بیاهمیت است، وقتی که روح و جان زیبا و با کردار نیکو در آن وجود دارد. باید به ارزش روح و جان توجه کرد و نه به جسم فانی.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که وقتی دست به بدنی متصل است، تواناییهای بسیاری دارد، اما به محض اینکه از بدن جدا شود، به زمین میافتد و دیگر توانایی حرکت و کار کردن را نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کجاست آن هنر و مهارت تو که در اینجا فقط یک دست عادی به نظر میرسد؟ اکنون در این زمان که از هم دور هستیم، باید منتظر زمان وصال باشیم.
هوش مصنوعی: نکنه به دل ناز یار توجه کنی، چون ناز او به اندازهای شیرین و دلزار است که ارزشش هزاران من حلوا را دارد.
هوش مصنوعی: خداوند، نگذار یاد فراق در دل من بماند، زیرا این دعاگو هیچ دعایی در این وضعیت ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی نفس کلی از نفس جزوی ما جدا شد، به سوی پایین آمد و از آن ارتفاع فرود آمد.
هوش مصنوعی: به مانند دستی که از کارش باز مانده، در دام گربه افتاده و به ذلت و بلا دچار شده است.
هوش مصنوعی: تمام شیران با وجود قدرت و شجاعتشان هنگامی که به چنگال تقدیر گرفتار میشوند، شکسته و ناتوان میشوند. حتی یک گربه میتواند آنها را به راحتی بیندازد و آسیب بزند.
هوش مصنوعی: امید به وصال آنقدر در دلش زنده بود که حتی با کوچکترین نشانهای از عشق و جاذبه، به وجد میآمد و شور و شوقی در او ایجاد میشد، زیرا احساس میکرد که دستیابی به خوشبختی و وصال با معشوقش، یک آرزوی بزرگ و دور از دسترس نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شهریار با نشانی خوب و رابطهای محکم، تاثیری عمیق و شگفتانگیز بر اطرافیان خود گذاشته و باعث شده که از او صفاتی چون زیبایی و جذابیت به صورت نمادین نمایان شود. به این ترتیب، او به عنوان یک شخصیت برجسته و تأثیرگذار در یادها باقی میماند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهان و استاد پاره دوز، به ما نگاه کن و توجه کن به اجزای پراکندهامان.
هوش مصنوعی: وقتی که روابط ما دچار شکست و ناامیدی شد، سعی کن که از این اتفاق به نفع خود استفاده کنی و هرچقدر میتوانی به زندگی و چالشها ادامه بده. با موفقیت به استقبال مشکلات برو و آنها را بپذیر.
هوش مصنوعی: ما مشکلاتی را تحمیل میکنیم، اما ابتدا باید بدانیم که آن صدا شبیه به نعرهای از روح است و این صدا از کوه به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی نی ما بشکند، باید به شکستهها توجه کنیم و از آنها چیزی بیاموزیم. نی ما را در لحظات بحرانی ببینید و به آن گوش دهید.
هوش مصنوعی: چندین روح و جان را به شوق نواختن ساز خود میکشاند، اما نمیداند چه زمانی صدای دلنشینی از او برخواهد خواست تا بتواند به زیبا بیان کردن بپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.