گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

کی ز جهان برون شود جزو جهان هله بگو

کی برهد ز آب نم چون بجهد یکی ز دو

هیچ نمیرد آتشی ز آتش دیگر ای پسر

ای دل من ز عشق خون خون مرا به خون مشو

چند گریختم نشد سایه من ز من جدا

سایه بود موکلم گرچه شوم چو تار مو

نیست جز آفتاب را قوت دفع سایه‌ها

بیش کند کمش کند این تو ز آفتاب جو

ور دو هزار سال تو در پی سایه می‌دوی

آخر کار بنگری تو سپسی و پیش او

جرم تو گشت خدمتت رنج تو گشت نعمتت

شمع تو گشت ظلمتت بند تو گشت جست و جو

شرح بدادمی ولی پشت دل تو بشکند

شیشه دل چو بشکنی سود نداردت رفو

سایه و نور بایدت هر دو به هم ز من شنو

سر بنه و دراز شو پیش درخت اتقوا

چون ز درخت لطف او بال و پری برویدت

تن زن چون کبوتران بازمکن بقوبقو

چغز در آب می‌رود مار نمی‌رسد بدو

بانگ زند خبر کند مار بداندش که کو

گرچه که چغز حیله گر بانگ زند چو مار هم

آن دم سست چغزیش بازدهد ز بانگ بو

چغز اگر خمش بدی مار شدی شکار او

چونک به کنج وا رود گنج شود جو و تسو

گنج چو شد تسوی زر کم نشود به خاک در

گنج شود تسوی جان چون برسد به گنج هو

ختم کنم بر این سخن یا بفشارمش دگر

حکم تو راست من کیم ای ملک لطیف خو

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

هین کژ و راست می‌روی باز چه خورده‌ای بگو

مست و خراب می‌روی خانه به خانه کو به کو

با کی حریف بوده‌ای بوسه ز کی ربوده‌ای

زلف که را گشوده‌ای حلقه به حلقه مو به مو

نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

گر شبکی نشستمی با بُتِ خویش رو به رو

وه که چه عیش کردمی تازه به تازه نو به نو

گه لبکش مزیدمی گه زنخش گزیدمی

گه گلِ وصل چیدمی رنگ به رنگ بو به بو

گه شکرش ربودمی گه کمرش گشودمی

[...]

سلمان ساوجی

هندوی زلف سرکشت با تو نشسته رو به رو

حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو

از همه سوی می‌دهد، بوی حبیب لاجرم

می‌روم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو

کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر

[...]

قاسم انوار

قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو

ماه سپهر مکرمت، سرو ریاض آرزو

گیل نه‌ای، فرشته‌ای، وز دل و جان سرشته‌ای

گیل که بو؟ که بو چنین حوروَش و فرشته‌خو؟

می دل و دین تی فدا، خوا ببری که وس خوشی

[...]

جامی

ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر مرو

مرهم سینه چون تویی مردم دیده هم تو شو

خرمن صبر شد به باد از غم عمر کاه تو

لیک بود هزار ازین بر چو تویی به نیم جو

من که و فکر عافیت خاصه که شد به عشق تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه