تا دستخوش جهان شدم من
در دست قناعتم ممکن
خود را به هزار فن گسستم
از همدمی جهان پر فن
تا پیشرو آتش اثیرست
ناسوخته کم گذاشت خرمن
در مرکز خاک تیره تا اوست
کس آب کسی ندید روشن
بگریزم ازو که من غریبم
وین بی سر و بن غریب دشمن
صفریست جهان و طوطیی را
یک صفر نه بس بود نشیمن
بی سر بزیم چو جیب و ننهم
بر پای زمانه سر چو دامن
تا کی بینم به مردم چشم؟
نامردمی از همه جهان من
خصم فلک است از آنکه هستم
من مادر عیسی او سترون
اکنون شده ام حریف ایام
کورا همه درد مانده در دن
بربا بزنم چو مرغ از آن کرد
کز دانه دل شدم مسمن
شاید که چو ثقل خوارم ایراک
پالود ز من زمانه روغن
محنت شودم سپر از محنت
کاهن شود آینه ز آهن
هم کنج چو خسته گشت خاطر
هم طوس چو بسته ماند بیژن
غم برد ز من شراب و حدت
ترس از دل موسی آب مدین
شب دوست از آن شدم که در شب
خورشید نیایدم به روزن
شمع فلک ار نسازدم قوت
چون شمع کنم نواله از تن
از خود ز برای خود بسازم
ماننده عنکبوت مسکن
حلوای زمانه چون خورم؟ کو
خونی است فسرده از دم من
بر سفره هر آنکه خورد حلوا
چون سفره شود رسن به گردن
تا خار خسان شدم مرا سوخت
چون خار و خس این کبود گلشن
نپذیرم اگر اثیر و گردون
بر تارک من نهند گر زن
خود شکل اثیر و آسمان چیست؟
گرمابه ازرق است و گلخن
نی نی غلطم ز روی صورت
این هست تنور و آن نهنبن
ملکی چه کنم که اندرو، هست
پیکی ملک اشقری تهمتن
وین پیک ز بهر غارت عمر
هر صبح برون جهت ز مکمن
میدان عجب است و گوی زرین
من کودک و اسب عمر توسن
شادم که شدست گردن دهر
از گوهر نظم من مزین
سنگ سخن از مجره بگذشت
تا یافت ز طبع من فلاخن
بر من لب زر نکرد افسون
بر زنده فلک نکرد شیون
ماهی همه زخم از آن خورد کو
پوشد ز درم در آب جوشن
دنیا نخرم به دین که موسی
نخرید به من بواد ایمن
مرغان معانی آفرین راست
از خرمن خاطر من ارزن
خون مخورم از خسان و نشگفت
گر تیشه خورد گهر به معدن
قارون صفتان که با من از کین
بر ساخته اند جنگ قارن
قومی شده از ضلالت و جهل
معیوب تبار و نیک برزن
نی هاون داروند و، هستند
پر بانگ میان تهی چو هاون
مدهوش دلان نه صاح و نی مست
عنین صفتان نه مرد و نی زن
با من دوو زبان بسان مقراض
یک چشم به عیب خود چو سوزن
چون شمع زبان دراز لیکن
همچون لگن از معانی الکن
ای مرهم خستگان حرمان
بر حسن عنایتت معین
دانی که مجیر خاک پاشی است
آزرده دل از جهان ریمن
گر نیست تنش مطیع بگداز
ور هست دلش درست بشکن
کم عمر کنش چو گل که هست او
با تو همه تن زبان چو سوسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بینیازی و فریبندگی دنیا اشاره میکند و احساس غربة خود را در این جهان پر از آفات بیان میکند. او خود را از قید و بندهای دنیوی میگسلد و به جستجوی حقیقت و معنویت میپردازد. با مقایسه زندگیاش با طبیعت، به زخمها و رنجهای زندگی اشاره میکند و از تضادهای بین افراد و احساس درماندگی در برابر زمان و جبر جهان سخن میگوید. همچنین، انتقادهایی به کسانی که از جهل و عیب خود بیخبرند، میکند و در نهایت، به سعی و کوشش برای رسیدن به آرامش و خوشبختی در این دنیای پر دغدغه میپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که به دنیا وابسته شدم، در چنگال قناعت و رضایت خودم قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: من خودم را به هزاران روش از همراهی با دنیای پر از ترفند و مکر جدا کردهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش بلای جان است، هیچ کاه یا علفی از سوختن در امان نمیماند.
هوش مصنوعی: در دل خاک تیره کسی آب را ندید که روشن باشد؛ به عبارت دیگر، در عمق زمین و در تاریکی، زندگی و نشاطی وجود ندارد که به چشم بیاید.
هوش مصنوعی: من از کسی فرار میکنم که برایم غریبه است و این بیسر و بن هم، دشمنی بیرحم و ناآشناست.
هوش مصنوعی: جهان بیمعناست و برای طوطی، یک صفر کافی نیست تا جایی را برای زندگی خود پیدا کند.
هوش مصنوعی: بدون سر و سامان میگذرانیم، همانند که جیب را بر زمین میزنیم و زمان را به خود نمیگیریم، همچون دامن.
هوش مصنوعی: چقدر باید به چهرههای مردم نگاه کنم؟ ناپاکی و بیوفایی در تمام دنیا مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: دشمن آسمان از این است که من مادر عیسی هستم؛ او خود نازا و بیثمر است.
هوش مصنوعی: اکنون به حریف روزگار تبدیل شدهام، همه دردی که در دنیا باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای که از دانه تغذیه کرده و چاق شده، به سمت آسمان پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: شاید به این دلیل که به سمت سرنوشتم رفتهام، از من زمانه به خوبی دور شده و پاک شده است.
هوش مصنوعی: اگر در سختیها و رنجها بخواهی قرار بگیری، میتوانی به عنوان یک محافظ برای خود عمل کنی، زیرا این تجربیات میتوانند تو را مانند آینهای از فلز، قوی و مقاوم کنند.
هوش مصنوعی: هنگامی که دل آدمی خسته میشود، همچون کنجی میشود که نشانهای از ناامیدی دارد؛ مانند طوسی که پس از بیژن باقی مانده است و حس میکند در قید و بند است.
هوش مصنوعی: غم از من دور شد، شادابی و نشاط ز ودیعهی الهی میترسم، مانند ترس دل موسی از آب مدین.
هوش مصنوعی: در شب دوستی، به قدری غرق شدم که دیگر نتوانستم به روزن یا نور روز دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم شمع آسمان را بسازم، اما میتوانم مانند شمع از جانم قربانی کنم.
هوش مصنوعی: از خودم برای خودم خانهای بسازم، مانند عنکبوت که برای خود لانه میسازد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از شیرینیهای دنیای زندگی لذت ببرم، در حالی که حسی از سردی و تلخی در وجودم وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که از نعمتها و لذتهای زندگی بهرهمند شود، مسئولیتها و وابستگیهایی نیز بر دوش او خواهد آمد.
هوش مصنوعی: وقتی همچون خار و خس به درد و رنج افتادم، دردی که از سوی ناآرامیها به من رسید، مثل خارهای تند و آزاردهنده بود و جانم را سوزاند.
هوش مصنوعی: من حاضر نیستم اگر زنی به من افتخار کند و در حالی که آسمان و زمین بر سرم سایه انداختهاند، خودم را کوچک کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و پیچیدگی آسمان و جهان اشاره دارد. در اینجا، آسمان به عنوان یک فضای نورانی و دلانگیز توصیف میشود، در حالی که گرمابه و گلخن به محیطهای گرم و زندانی اشاره دارند. این تضاد میان زیبایی و محدودیت، نشاندهندهی دو جنبه متفاوت از وجود انسانی و جهان اطراف است.
هوش مصنوعی: من در اشتباه نیستم؛ آنچه میبینم، تنها جلوهای است از واقعیت. یکی نردبانی است که از آن بالا میرویم و دیگری زنی است که در دریا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: چه کنم که در این سرزمین، پیامبری به نام اشقری تهمتن وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر روز صبح به دنبال دزدیدن زمان عمرمان هستیم، به طوری که از مخفیگاهها بیرون میآییم.
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، من مانند کودکی هستم که با گوی زرین بازی میکند و تو، با اسب عمر خود در حال دویدن هستی.
هوش مصنوعی: من خوشحالم که دوران زندگی با زیبایی آثار من خوشنوا شده است.
هوش مصنوعی: سخن مانند سنگی است که از جوی و مسیر خود عبور کرده و در نهایت به شکل نغز و رسا از دل من خارج میشود.
هوش مصنوعی: آن که بر من لبخند زد، افسونگر است و آسمان زنده نیز شکایتی نکرد.
هوش مصنوعی: ماهی که در آب جوشان میپرسد، همه زخمها را میخورد و پنهان میکند.
هوش مصنوعی: دنیا را بر اساس دینم نمیفروشم، چرا که موسی نیز به خاطر ایمانش، دنیا را نپذیرفت. بر من ایمن باشد.
هوش مصنوعی: پرندگان معانی زیبا از دل خیالات من میچشند.
هوش مصنوعی: من از افراد پست و بیمایه کینهای به دل نمیگیرم، حتی اگر گوهر ناب به سختی به دست آید.
هوش مصنوعی: افرادی که مانند قارون به ثروت و قدرت فریبنده خود مغرور شدهاند و از روی کینه با من خصومت میورزند، در حال برپا کردن جنگی هستند.
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر نادانی و گمراهی به وجود آمدهاند که از خانوادهای زیبا و خوب نیستند.
هوش مصنوعی: نیها مثل هاونی هستند که صدای بلندی دارند، اما درون آنها خالی است و خبری از عمق نیست.
هوش مصنوعی: دلها مدهوش و شگفتزدهاند. نه کسی میتواند آنها را درک کند و نه آنها به وضوح شوکرانستند. نه به مردان تعلق دارند و نه به زنان؛ احساساتی هستند که فراتر از این تعاریف قرار دارند.
هوش مصنوعی: با من دو زبان مانند قیچی است؛ یک چشم به عیب خود مثل سوزن. این جمله به این معناست که وجود دو زبان (و یا دو رویکرد) در ارتباطات میتواند به اصلاح عیوب یکدیگر کمک کند. مثل قیچی که با دو تیغهاش کار میکند و به دقت میتواند برشی ایجاد کند، در اینجا نیز دو زبان میتوانند به درک و اصلاح نقاط ضعف یکدیگر بپردازند.
هوش مصنوعی: شمع با وجود اینکه حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اما همچون یک لگن از عمق معنا خالی است.
هوش مصنوعی: ای تسکیندهندهی خستگان از فقدان، با الطاف زیبایت یاری کنندهای.
هوش مصنوعی: میدانستی که کسی که خاک را به چهره میزند، دلزده و ناراحت از دنیای بیرحم است.
هوش مصنوعی: اگر بدنش تسلیم نیست، به او آسیب بزن، و اگر دلش درست است، به او آسیب نزن.
هوش مصنوعی: عمر خود را مثل گل کوتاه کن، زیرا او به طور کامل با تو است و زبانش مانند زبان سوسن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جود تو گشته تهی دست
وز صیت تو گوش آسمان
در گردن خود رسن میفکن
من بِه باشم رسن به گردن
ای راحت روح و رامش تن
وصل تو طرب فزای و شیون
بر بوی لب تو عقل سر مست
وز رنگ رخ تو خانه گلشن
از شرم چو روی برفروزی
[...]
مال است و زر است مکسب تن
کسب دل دوستی فزودن
بستان بیدوست هست زندان
زندان با دوست هست گلشن
گر لذت دوستی نبودی
[...]
کو شیفته ای کجاست چون من
بر باد فراق داده خزمن
بگذاشته جان و تن معطل
بی جان چه کنم کجا برم تن
بی جان چه کند سفر ، مجویید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.