به شکرخنده ببردی دل من
بشکن شکر دل را مشکن
دل ما را که ز جا برکندی
به تو آمد پر و بالش بمکن
بنگر تا به چه لطفش بردی
رحم کن هر نفسش زخم مزن
جانم اندر پی دل میآید
چه کند بیتو در این قالب تن
بیتو دل را نبود برگ جهان
بیتو گل را نبود برگ چمن
هین چرا بند شکستی خاموش
یا مگر نیست تو را بند دهن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دلبستگی و عشق عمیق به معشوق نوشته شده است. شاعر از معشوق میخواهد که دلش را نشکند و به او رحم کند، زیرا بیوجود او، دل و جانش در عذاب است. او به معشوق میگوید که بدون او، زندگی معنایی ندارد و تشبیههایی از زیبایی گل و چمن برای بیان این موضوع به کار میبرد. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که به سکوت و خاموشی پایان دهد و قدرت عشق را به یاد آورد.
هوش مصنوعی: لبخند شیرینت دل من را میبرد و نمیگذارم دل شکسته شود.
هوش مصنوعی: دل ما را که از جای خود برکندی، حالا که به تو آمده، پر و بالش را نشکن.
هوش مصنوعی: به آنچه خداوند به تو عطا کرده، خوب توجه کن و هر بار که نفسی میکشی، به او آسیب نرسان.
هوش مصنوعی: جان من بیتو در این بدن چه حالتی دارد و چه کار میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: بدون تو دل هیچ جذابیتی در دنیا ندارد و بدون تو گلها در چمن هیچ زیباییای ندارند.
هوش مصنوعی: اینجا به فردی اشاره میشود که به خاطر خاموشی و سکوتش، گویی از سلسله و ارتباطات خود جدا شده است. سؤال میشود که چرا سکوت کرده و آیا در واقع هیچ گونه محدودیتی برای بیان نظر و حرفهایش ندارد. به نوعی، این بیت به معنای انتقاد از افرادی است که خود را به سکوت میزنند و نمیخواهند از افکار و احساساتشان سخن بگویند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما شئت کان وان لم اشأ
و ما شئت ان لم تشا لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یجری الفتی والمسن
فهذا مننت و هذا خذلت
[...]
هندسی یاری ای یار عزیز
بر تو هندسه چون تو بر من
گر به قولت نشود نقطه همی
منقسم ای صنم نقطه دهن
از برای چه دهان تو همی
[...]
چون من و چون تو شد ای دوست چمن
یک چمانه من و تو بی تو و من
توی بیتو چو بهار اندر بت
من بی من به بهار تو شمن
توبهٔ سست بروتان شدهاست
[...]
فما شئت کان و ان لم نشأ
و ما شئت ان لم نشأ لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یمضی الفتی و المسن
علی ذا مننت و هذا خذلت
[...]
گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
گه گشایند دهان از لاله
گه نمایند زبان از سوسن
مددی از دم عیسی است نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.