گنجور

 
مولانا

چه نشستی دور چون بیگانگان

اندرآ در حلقه دیوانگان

شرم چه بود عاشقی و آن گاه شرم

جان چه باشد این هوس و آن گاه جان

می‌فروشد او به جانی بوسه‌ای

رو بخر کان رایگان است رایگان

آنک عشقش خانه‌ها برهم زده‌ست

آمد اندر خانه همسایگان

کف برآورده‌ست این دریا ز عشق

سر فروکرده‌ست آن مه ز آسمان

ای ببسته خواب‌ها امشب بیا

خواب ما را بین چو وصلت بی‌نشان

هر شهی را بندگانش حارسند

شاه ما مر بندگان را پاسبان

شاه ما از خواب و بیداری برون

در میان جان ما دامن کشان

اندر این شب می‌نماید صورتی

مشعله در دست یا رب کیست آن

خواب جست و شورش افزودن گرفت

یاد آمد پیل را هندوستان

آتش عشق خدا بالا گرفت

تیر تقدیر خدا جست از کمان

دانه‌ای کان در زمین غیب بود

سر زد و همچون درختی شد عیان

برق جست و آتشی زد در درخت

آتش و برق شگرف بی‌امان

سبزتر می‌شد ز آتش آن درخت

می‌شکفت از برق و آتش گلستان

این درختان سبز از آتش شوند

آب دارد این درختان را زبان

تا توی پیدا نهان گردد درخت

او شود پیدا چو تو گردی نهان

شمس تبریز است باغ عشق را

هم طراوت هم نما هم باغبان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۰۰۵ به خوانش علی اسلامی مذهب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

یخچه می‌بارید از ابر سیاه

چون ستاره بر زمین از آسمان

چون بگردد پای او از پای دار

آشکوخیده بماند همچنان

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

عید فرخ باد بر شاه جهان

جاودانه شادمان و کامران

نعمتش پیوسته و عمرش دراز

دولتش پاینده و بختش جوان

سال و مه لشکرکش و لشکر شکن

[...]

قطران تبریزی

ای مرا دیدار تو جان و جهان

بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان

ای جهان جان چه شادی باشدم

چون نباشی با من ای جان جهان

ای بسان حور و آئین پری

[...]

مسعود سعد سلمان

ای آفتاب حسن تو را آفتاب

سجده برد همچو من از آسمان

خردی تو و بزرگ تو را پایگاه

سال تو اندک و تو بسیار دان

چو آفتاب خردی در چشم خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

روی بخت خواجه خرم همچو گل

باد تا هر سال گل آرد جهان

بسته دولت عهد با دورانش باد

تا بود پیوسته با دوران زمان

باد حاجت خرمی را با دلش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه