گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمد هادي حيدري

محمد هادي حيدري


محمد هادی حیدری در ‫۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۵:

دانه ی کان در زمین عیب بود.
مطابق با تصحیح استاد فروزانفر.

 

محمد هادی حیدری در ‫۶ سال قبل، شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲:

برداشتم از این غزل بر مبنای اونچه که از مثنوی آموخته ام:
محصولی که ما انسانها برای خودمون تولید میکنیم جز تصاویر ذهنی چیز دیگری نیست و اساسا ما در مواجهه با هر چیز أعم از یک شی مادی مقابل روی مان و یا مفاهیم انتزاعی ، در اولین اقدام تصویری ازش در ذهن می سازیم.
از طرف دیگه صورت سازی ذهنی ما (که زیر عنوان فکر میشناسیمش) بلاتوقف در جریان خواه به اراده مون خواه بی اراده مون.
وقتی به اختیار تصویرسازی میکنیم ، گو اینکه هوشیاریم و زمانی که تصویر سازی بی اراده ما در جریانه ، گو اینکه مست و بی اختیاریم
اما در هر صورت هیچ یک از تصوراتی که ساخته ذهن ماست هیچ شباهتی با او نداره که لم یکن له کفوا احد. و لذا محکوم به نابودی ست.
سراینده بعد از اینکه مورد سوال قرار میده که آیا با هوشیاری من مشکل داری یا نه با هر چیز که من بسازم !؟ فورا به این معنا منتقل میشه که خود هستی من (اون واحد تجزیه ناپذیر من که جاندار است) و خودت گفتی که از روح توست در من دمیده شده ، که دقیقا نمیدونم چه نسبتی با ذات احدیتت داره ، اما چون بوی تو را داره ، پس به جان و روح میپردازم که تنها تکه ای از هستی ست که از جنس ماسوی الله نیست .
هر چند پیش چشمم خون ، مایع ست و تشابهی با خاک نداره ، اما من فریب این ظاهر سازی رو نمیخورم و چون تو گفتی که از خاک گل آدم رو بسرشتی ، پس خون من و ذره ذره اجزای بدنم رو همون خاک باور دارم نه غیر از اون. بیت آخر هم که با این توضیحات خودش واضحه.
بدرود

 

محمد هادی حیدری در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۷ - ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل:

یاهو
کاهل بی اعتبار" درسته نه "جبری بی اعتبار"
جبر و خفتن" درسته نه "جبرِ خفتن"
از ابیات بالاتر کاملن واضحه که مولوی داره میگه که جبر" و تمسک به جبر دستاویزی ست برای اینکه اشارات خواجه رو بینی زنی (بر نتابی ، سرپیچی کنی)
خواجه (مالک ، سرور ، صاحب) علاوه بر اینکه حرف هم میزنه (قران و ...) اشاره هایی هم داره که بی کلام معلوم میشه او را مراد
این اشاره ها همان احوال و دریافتهای هر فرده .
دست همچون بیل اشاره به لزوم کسب کردن داره همونطور که برانگیختن نیاز جنسی اشاره به درآمیختن است و الخ
چرا به اشاراتش گردن نمی نهی ، چون از سر تنبلی و کهالت ، جبر رو دست آویز قرار دادی
پس "جبر و خفتن"
پس "کاهل بی اعتبار"
اینها منطبق با لب مطلب این ابیاتِ

 

sunny dark_mode