امروز تو خوشتری و یا من
بی من تو چگونهای و با من
نی نی من و تو مگو رها کن
فرقی خود نیست از تو تا من
بی تو بودی تو بر سر چرخ
بی من بودم به سالها من
در پوست من و تو همچو انگور
در شیره کجا تو و کجا من
از بخل بجست و در سخا ماند
آن حاتم طی و گفتها من
من بخل و سخا نثار کردم
ای بیش ز حاتم از سخا من
ای جان لطیف خوش لقا تو
ای آینه دار آن لقا من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خضرا دمنی و خضر دامن
در ساز چو آب خضر با من
بگذشت و نگه نکرد با من
در پای کشان، ز کبر دامن
دو نرگس مست نیم خوابش
در پیش و به حسرت از قفا من
ای قبلهٔ دوستان مشتاق
[...]
بازم هوسی گرفت دامن
کز عقل نشان نماند با من
ای مانده ز وصل تو جدا من
هجر تو ببین چه کرد با من
رانده ز برون در مرا تو
جا کرده درون جان تو را من
خلقی چو صبا به بوی تو خوش
[...]
از خنده نمونهایست با من
وز گریه لبالب است دامن
غم از در عاشقان درآمد
بودم به میانه آشنا من
وارستگیم وقوع دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.