گنجور

 
مولانا

به باغ آییم فردا جمله یاران

همه یاران همدل همچو باران

صلا گفتیم فردا روز باغ است

صلای عاشقان و حق گزاران

در آن باغ بتان و بت پرستان

هزاران در هزاران در هزاران

همه شادان و دست انداز و خندان

همه شاهان عشق و تاجداران

به زیر هر درختی ماه رویی

زهی خوبان زهی سیمین عذاران

یکی جوقی پیاده همچو سبزه

دگر جوقی چو شاخ گل سواران

نبینی سبزه را با گل حسودی

نباشد مست آن می را خماران

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۹۱۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

اگر باران نباشد در بهاران

سرشگ و آه من بس باد و باران

جهان را بس بود نالیدن من

اگر بلبل ننالد در بهاران

سحرگه بانگ من بشنو ز مطرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
حمیدالدین بلخی

همه سیمین بر و زرین سواران

پری رویان و پروین گوشواران

زلبهای چو بسد در فروشان

ز گیسوهای مشکین مشکباران

بگاه عشرت و بوس و تماشا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه