بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من
گفتم درآ پرنور کن از شمع رخ اسرار من
ای از بهار روی تو سرسبز گشته عمر من
جان من و جان همه حیران شده در کار من
ای خسرو و سلطان من سلطان سلطانان من
ای آتشی انداخته در جان زیرکسار من
ای در فلک جان ملک در بحر تسبیح سمک
در هر جمال از تو نمک ای دیده و دیدار من
سردفتر هر سروری برهان هر پیغامبری
هم حاکمی هم داوری هم چاره ناچار من
خاکم شده گنجور زر از تابش خورشید تو
وز فر تو پرها دمد از فکرت طیار من
ای در کنار لطف تو من همچو چنگی بانوا
آهستهتر زن زخمهها تا نگسلانی تار من
تا نوبهار رحمتت درتافت اندر باغ جان
یا خار در گل یاوه شد یا جمله گل شد خار من
از دولت دیدار تو وز نعمت بسیار تو
صد خوان زرین می نهد هر شب دل خون خوار من
هر شب خیال دلبرم دست آورد خارد سرم
تا برد آخر عاقبت دستار من دستار من
آن کم برآورد از عدم هر لحظه در گفت آردم
تا همچو در کرد از کرم گفتار من گفتار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و دلفریبی محبوب خود صحبت میکند و احساسات عمیقش را نسبت به او ابراز میکند. او محبوب را به عنوان منبع نور و حیات خود میداند و از وجودش در زندگیاش به عنوان یک گنج یاد میکند. شاعر به تأثیرات مثبت حضور محبوب، مانند شادی و آرامش، اشاره دارد و در عین حال از درد و رنج جدایی و خیالاتش نیز سخن میگوید. او در نهایت به امید دیدار دوباره و برقراری ارتباطی عمیقتر با محبوبش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دور گل، تصویری از محبوبم میچرخید. به او گفتم که بیا و با نور چهرهات، اسرار وجودم را روشن کن.
هوش مصنوعی: ای که از زیباییهای بهاریات، زندگی من پررنگ و سرسبز شده است، جانم و جان همه انسانها درگیر و حیران ماجراهای من است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه و فرمانروای من، فرمانروای بزرگتر از همه فرمانروایان، تو آتشی افروختهای در وجود من که زیر لباس و ظاهرم پنهان است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در آسمان، روح پادشاهی، و در دریا، تسبیح ستارهها هستی، در هر زیبایی تو یک نمک وجود دارد، ای دیده من و ملاقات من.
هوش مصنوعی: سردفتر هر کسی که مقام و رهبری دارد، دلیل و پیامآور هر پیامبری نیز هست. او هم در مقام حاکمیت قرار دارد و هم در جایگاه قضاوت، و برای هر چالشی که وجود دارد، راه حلی را میتواند فراهم کند.
هوش مصنوعی: من به خاطر تابش نور وجود تو، به گنجی ارزشمند تبدیل شدهام و از لطافت و مهرت روح تازهای میگیرم که پرندهی ذهن من را به پرواز درمیآورد.
هوش مصنوعی: ای دلنوازی تو، من همچون ساز چنگی هستم که میخواهم با نوازش ملایم، نغمهها را بسازم و تار وجودم را نبازم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که بهار رحمت تو بر باغ جانم تابید، یا اینکه خار در گل بیثمر شد، یا اینکه تمام گلها تبدیل به خار شدند.
هوش مصنوعی: از خوشبختی ملاقات تو و از نعمتهای فراوانت، هر شب صد سفره زرین بر دل آزردهام میگسترد.
هوش مصنوعی: هر شب در تصور معشوقم دچار درد و رنج میشوم، تا اینکه در نهایت، بیخبر از همه چیز، سرنوشتم به دست میآید.
هوش مصنوعی: هر لحظه آنچه را که وجود ندارد، به زبانم میآورم، تا مثل در که از لطف و بزرگواری میگوید، من هم از سخنانم بگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بویی همیآید مرا مانا که باشد یار من
بر یاد من پیمود می آن باوفا خمار من
کی یاد من رفت از دلش ای در دل و جان منزلش
هر لحظه معجونی کند بهر دل بیمار من
خاصه کنون از جوش او زان جوش بیروپوش او
[...]
ای بخت اگر حامی شوی سعیی کنی در کار من
باشد که هم یاری کند روزی دلِ نایار من
از جان چه دارم یک رمق وز دل چه گویم یک نفس
آه از دلِ بی جان من وای از دلِ بیکارِ من
آری نزاری خواندهای الصبر مفتاحالفرج
[...]
ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بیدار من
یادی نکرد از دوستان یار فرامش کار من
فریاد شبهایم چنین کز درد می آرد خبر
بسیار دلها خون کند، این ناله های زار من
زین بخت بی فرمان خود در حیرت مرگم، دمی
[...]
بازم به نازی شاد کن ای نازنین دلدار من
مرهم ز زخم عشق نه بر سینه افکار من
ای آتش عشق خدا سوزان تن خاکی ما
وی صرصر وحدت بیا بر باد ده آثار من
در راه وحدت ای شمن زنار شد هستی من
[...]
ای مار زلفین سیه ای عقرب جرار من
تا کی زنی نیشم بدل تا کی کنی آزار من
دفتر بگیر و جام ده کام من بدنام ده
با آن چلیپا طره ات تبدیل کن زنار من
چشم تو خورده خون من چون من که خوردم خون دل
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.