گر آخر آمد عشق تو گردد ز اولها فزون
بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون
زرین شده طغرای او ز انا فتحناهای او
سر کرده صورتهای او از بحر جان آبگون
آدم دگربار آمده بر تخت دین تکیه زده
در سجده شکر آمده سرهای نحن الصافون
رستم که باشد در جهان در پیش صف عاشقان
شبدیز می رانند خوش هر روز در دریای خون
هر سو دو صد ببریده سر در بحر خون زان کر و فر
رقصان و خندان چون شکر ز انا الیه راجعون
گر سایه عاشق فتد بر کوه سنگین برجهد
نه چرخ صدقها زند تو منکری نک آزمون
بر کوه زد اشراق او بشنو تو چاقاچاق او
خود کوه مسکین که بود آن جا که شد موسی زبون
خود پیش موسی آسمان باشد کمینه نردبان
کو آسمان کو ریسمان کو جان کو دنیای دون
تن را تو مشتی کاه دان در زیر او دریای جان
گرچه ز بیرون ذرهای صد آفتابی از درون
خورشیدی و زرین طبق دیگ تو را پخته است حق
مطلوب بودی در سبق طالب شدستی تو کنون
او پار کشتی کاشته امسال برگ افراشته
سر از زمین برداشته بر خویش می خواند فسون
جان مست گشت از کاس او ای شاد کاس و طاس او
طاسی که بهر سجدهاش شد طشت گردون سرنگون
ای شمس تبریز از کرم ای رشک فردوس و ارم
تا چنگ اندر من زدی در عشق گشتم ارغنون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، عشق و دلدادگی به خدا و حقیقت الهی به تصویر کشیده شده است. شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که عشق و ایمان میتواند در انسان ایجاد کند و از تجلیات الهی در عالم سخن میگوید. او به عشق به عنوان نیرویی برتر اشاره میکند که میتواند انسان را به عظمتها رهنمون سازد و از درد و خونریزیهای دنیوی مینگرد. همچنین، شاعر بر قدرت و عظمت عشق تأکید دارد و آن را برتر از همه چیز میداند. ادبیات شاعرانه و نمادین او بیانگر جستجوی روحانی انسان در مسیر عشق است. در نهایت، شمس تبریز به عنوان نمادی از عشق و معرفت در متن ذکر شده و تأثیر عمیق او بر دل و جان عاشق مطرح میشود.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو در انتها به اندازهای افزون شود که از آغاز هم بیشتر گردد، این را به عنوان نشانهای از خدا و پیشتازان در عشق میدانم.
هوش مصنوعی: زبان طغرا (امضاء سلطانی) او به طلا تبدیل شده است و نشان از فتح و پیروزیهای او دارد. چهرههای او به مانند جویباری پرآب و زلال از جان مملو است.
هوش مصنوعی: انسان دوباره به جایگاه مذهب نشسته و در حال سجده شکرگزاری است. او در این حالت به صفوف مؤمنان ملحق شده و با دیگران در عبادت و تسلیم در برابر خداوند حاضر است.
هوش مصنوعی: رستم، که یکی از پهلوانان بزرگ است، در میان عاشقان قرار دارد و سوار بر اسب شبدیز، هر روز در دریاچهای از خون به پیش میراند. این تصویر نشاندهنده شجاعت و قدرت او در دوران جنگ و نبرد است.
هوش مصنوعی: در هر طرف، صدها سر بریده در دریای خون دیده میشود. از هیاهو و جنجال، مردم رقصان و خندان مانند شکر هستند. این همه نشانگر بازگشت به سوی خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر عشق یک سایه بر یک کوه سنگین بیفتد، آن کوه به لرزه در میآید. نه چرخ واقعیات را بچرخانی، نه به من چیزی بگویی، در این آزمایش، شک و تردید را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نور و روشنایی الهی در بالای کوه درخشید، و این درخشندگی نشان دهندهی قدرت و عظمت خداوند است. در اینجا، کوه به خودی خود بیخبر و عاجز از درک این نور بوده و نماد ناتوانی و ضعف در برابر ارادهی الهی است. موسی، که پیغمبری بزرگ و قدرتمند است، در مقابل این عظمت و شکوه احساس حقارت میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مقایسهٔ جایگاه و اهمیت انسانها در دنیا و آسمان میپردازد. او از موسی، پیامبر بزرگ، یاد میکند و به ابراز تمایز بین مقام والای آسمانی و وضعیت انسانی میپردازد. در ادامه، دربارهٔ مواردی مثل نردبان، ریسمان، جان و دنیای پست صحبت میکند و به نوعی از ارزشهای معنوی و مادی در زندگی اشاره دارد. به طور کلی، شعر تذکری است به اینکه در جستجوی مقامات و ارزشهای بالاتر، نباید از دنیای مادی و پستی که ما را احاطه کرده، غافل شد.
هوش مصنوعی: بدن تو فقط یک مشت کاه است و در زیر آن، دریایی از جان و روح نهفته است. هرچند از بیرون به نظر میرسد که تو یک ذره نور هستی، اما درونت دارای تمام نورها و انرژیهاست.
هوش مصنوعی: خورشید و طلای درخشان همچون دیگ، تو را پخته و آماده کرده است. تو به خواسته واقعی خود دست یافتهای و اکنون در مسیر رسیدن به آن آرزو قرار گرفتهای.
هوش مصنوعی: او درخت افرا را که امسال از زمین سر بیرون آورده است، با نشانههای زیبایی میبیند و به نوعی جادوگری آن را به خود میخواند.
هوش مصنوعی: جان عاشق و شاداب او از شرابش مست شده است. ای خوشا کاسه و ظرف او، ظرفی که به خاطر سجدهاش، آسمان بر زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: ای شمس تبریز، تو به خاطر محبت و بزرگواریات، مانند بهشتی و باغ ارم هستی. وقتی با اشارهات به قلب من نفوذ کردی، در عشق به حالت شادی و سرود تبدیل شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
چون بست محمل بر هیون از شهر شد ناگه برون
من پیش او از حد برون خونابه راندم از جفون
تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون
تا کی زنی بر خانهها تو قفل با دندانهها
تا چند چینی دانهها دام اجل کردت زبون
شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین
[...]
شب ها من زار زبون
باشم ز هجران بی سکون
از جور چرخ کجروش، وز دست بخت واژگون
دارم دل و چشمی عجب، این جای غم آن جوی خون
دوش از تصادف، شیخ و من، بودیم در یک انجمن
کردیم از هر در سخن، او از جنان، من از جنون
از اشک خونین دلخوشم، وز آه دل منت کشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.