عالم گرفت نورم بنگر به چشمهایم
نامم بها نهادند گرچه که بیبهایم
زان لقمه کس نخوردهست یک ذره زان نبردهست
بنگر به عزت من کان را همیبخایم
گر چرخ و عرش و کرسی از خلق سخت دور است
بیدار و خفته هر دم مستانه می برآیم
آن جا جهان نور است هم حور و هم قصور است
شادی و بزم و سور است با خود از آن نیایم
جبریل پرده دار است مردان درون پرده
در حلقه شان نگینم در حلقه چون درآیم
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی در بحر
احمد گهر به دریا اینک همینمایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف عالم و ویژگیهای معنوی آن میپردازد. شاعر در این شعر به نور عالم اشاره کرده و بر بیارزشی خود تأکید میکند، هرچند نامش به احترام ذکر شده است. او به عزت و مقام معنوی اشاره میکند و از رویش در عالم وجود و روابط با شخصیتهای بزرگ روحانی مانند جبریل، عیسی، موسی، یونس و یوسف سخن میگوید. در نهایت، عشق و معانی عمیق را به دریا تشبیه میکند و خود را به عنوان مرواریدی در آن دریا معرفی میکند. این شعر در مجموع به جستجوی حقیقت و تجربههای معنوی میپردازد.
هوش مصنوعی: عالمی به من توجه کرده و نور وجودم را در نگاهش میبیند. نامم را ارزشمند دانستهاند، هرچند خودم احساس ارزشمندی نمیکنم.
هوش مصنوعی: هیچکس از آن لقمه چیزی نخورده و ذرهای از آن را برنداشته است. به عزت من بنگر، که من به کسانی که به من احترام میگذارند، بخشش میکنم.
هوش مصنوعی: اگر چه آسمان و دنیا از مردم دور است، اما من در هر لحظه بیدار و گاهی خوابیده با حالتی سرمست، به سوی آن میروم.
هوش مصنوعی: آنجا دنیایی سرشار از نور و زیبایی است که در آن هم حورهای زیبا وجود دارند و هم بناهای باشکوه. آنجا شادی و جشنها برقرار است، اما من نمیتوانم با خودم آن را به این دنیا بیاورم.
هوش مصنوعی: جبریل نگهبان است و مردان بزرگ در دایرهای قرار دارند. من انگشتری در آن دایره هستم و وقتی وارد شوم، توجهها به سوی من جلب میشود.
هوش مصنوعی: عیسی، موسی، یونس و یوسف در کنار هم هستند، اما احمد تنها نشسته است. این نشان میدهد که من از دیگران جدا هستم.
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی است که هر کدام از معانی و مفاهیم مانند ماهیانی در آن وجود دارند. من اکنون در این دریا، جواهرات آن را به شما نشان میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هستم ز جان غلامت اما گریز پایم
صد بارم ار فروشی بگریزم و بیایم
گاهم رقیب خوانی گاهی سگ در خود
آن نام را نخواهم وین لطف را نشایم
دل را صبوری از تو یک لحظه نیست ممکن
[...]
در جستجوی وصلت، آن رهرو بلایم
کز فرق همچو شانه بگذشته خار پایم
یکپای در خرابات، پای دگر بمسجد
یکدست رهن ساغر یکدست در دعایم
تا سینه چاک کردم ناخن تمام فرسود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.