گنجور

 
مولانا

روز باران است و ما جو می کنیم

بر امید وصل دستی می زنیم

ابرها آبستن از دریای عشق

ما ز ابر عشق هم آبستنیم

تو مگو مطرب نیم دستی بزن

تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم

روشن است آن خانه گویی آن کیست

ما غلام خانه‌های روشنیم

ما حجاب آب حیوان خودیم

بر سر آن آب ما چون روغنیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۶۷۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نشاط اصفهانی

ما هوسناکان که مملوک تنیم

گرچه تاووسیم شاد از گلخنیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه