ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم
مجلس آخر شد و ما تشنه و مخمورسریم
رفت این روز دراز و در حس گشت فراز
ز اول روز خماریم به شب زان بتریم
باطن ما چو فلک تا به ابد مستسقی است
گرچه روزی دو سه در نقش و نگار بشریم
معده گاو گرفتهست ره معده دل
ور نه در مرج بقا صاحب جوع بقریم
نزد یزدان نه صباح است برادر نه مسا
چیز دیگر بود و ما تبع آن دگریم
همه زندان جهان پر ز نگارست و نقوش
همه محبوس نقوش و وثنات صوریم
کوزهها دان تو صور را و ز هر شربت فکر
همچو کوزه همه هر لحظه تهی ایم و پریم
نفسی پر ز سماع و نفسی پر ز نزاع
نفسی لست ابالی نفسی نفع و ضریم
شربت از کوزه نروید بود از جای دگر
همچو کوزه ز اصول مددش بیخبریم
از دهنده نظر ار چه که نظر محجوب است
زان است محجوب که ما غرق دهنده نظریم
آن چنانک نتوان دید ز بعد مفرط
سبب قربت مفرط معزول از بصریم
گه ز تمزیج جمادات چو یخ منجمدیم
گه در آن شیر گدازنده مثال شکریم
اگر این یخ نرود زان است که خورشید رمید
وگر آن مه نرسد زان است که بند اگریم
گرچه دل را ز لقا بر جگرش آبی نیست
متصل با کرم دوست چو آب و جگریم
چو مهندس جهت جان وطن غیبی ساخت
با مهندس ز درون هندسهای برشمریم
چو سلیمان اگر او تاج نهد بر سر ما
همچو مور از پی شکرش همه بسته کمریم
از زکاتی که فرستد بر ما آن خورشید
قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمریم
وز سحابی که فرستد بر ما آن دریا
گهر اندر گهر اندر گهر اندر گهریم
زان بهاری که خزانی نبود در پی او
همه سرسبز و فزاینده چو سرو و شجریم
جان چو روز است و تن ما چو شب و ما به میان
واسطه روز و شب خویش مثال سحریم
من خمش کردم ای خواجه ولیکن زنهار
هله منگر سوی ما سست که احدی الکبریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین نومید و گمشده بودن اشاره میکند. شاعر افسوس میخورد که شب فرارسیده و جمع دوستانهشان پایان یافته است، در حالی که هنوز تشنه و خستهاند. او به عدم تفاهم و ارتباط بین انسانها و حقیقت عرفانی اشاره دارد و به وضعیت بشری میپردازد که به دلیل زینتها و تصورات دنیا از حقیقت دور ماندهاند. همه در زندان دنیا و نقوش آن محبوسند و به دنبال آب و طلب چیزهای واقعی هستند. شاعر در نهایت به امید رسیدن به حقیقت و وصال با دوست اشاره میکند، هر چند که در این مسیر با مشکلات و فاصلههای زیادی روبرو است. در این متن، تضاد بین نور (حقیقت) و ظلمت (دنیای مادی) به تصویر کشیده شده و احساس عطش روحی و جستجوی معنایی عمیق در زیست انسانی مطرح میشود.
هوش مصنوعی: متاسفانه شب فرا رسید و ما نتوانستیم کنار هم بمانیم. اینجا پایان مجلس است و ما همچنان تشنه و دلتنگ هستیم.
هوش مصنوعی: این روز طولانی به پایان رسید و حال ما به اوج رسیده است. از ابتدای روز در حالت غم و خمار بودهایم و اکنون به شب نزدیک میشویم و در پی آن زیبای مورد عشقمان هستیم.
هوش مصنوعی: وجود درونی ما مانند آسمان است که همیشه در حال دریافت و جذب است، هرچند که گاهی روزهایی ما به زیبایی و ظاهر مشغول میشویم.
هوش مصنوعی: گاو در مسیر خود از دلِ خواستهها و آرزوها حرکت میکند، و اگر این مسیر را نپیماید، از نعمتهای بقا و زندگی بیبهره خواهد ماند و گرسنگی و نیازش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: در نزد خداوند، نه صبح و نه عصر وجود دارد، برادر؛ بلکه چیزی دیگر است و ما نیز پیرو آن چیز دیگر هستیم.
هوش مصنوعی: تمامی زندانهای دنیا پر از زیباییها و نقشهاست، و همه ما تحت تأثیر این نقشها و تصاویر قرار داریم.
هوش مصنوعی: کوزهها معرفت و دانایی انسانها هستند، و همانطور که کوزهها میتوانند آب یا شربتهای مختلفی را در خود جای دهند، ذهن ما نیز از افکار و احساسات گوناگون پر میشود. با این حال، در هر لحظه ممکن است احساس کنیم که تهی و خالی هستیم، زیرا دائم در حال تغییر و در جستجوی معنا هستیم.
هوش مصنوعی: گاهی در حال شادی و سماع هستم و گاهی در حال جنگ و جدال. در این بین، برای من هیچیک از این حالات مهم نیست و به من نفع یا ضرر خاصی نمیزند.
هوش مصنوعی: اگر شربت از کوزه نرود، نشاندهنده این است که باید از منبع خود همان چیزی را بگیرد که باید، و در غیر این صورت، از جایی دیگر نمیتواند به درستی به ما برساند. مثل کوزه که نیاز به منبعی برای پر شدن دارد و ما از اصل آن بیخبر هستیم.
هوش مصنوعی: اگرچه نظر کسی که بخشنده است پوشیده است، این پوشیدگی به این خاطر است که ما در چنگال نظر دهنده غرق شدهایم.
هوش مصنوعی: آنقدر فاصله زیاد است که حتی نمیتوانم دلایل نزدیک بودن را ببینم و از درک من دور ماندهاند.
هوش مصنوعی: گاهی مانند یخ سرد و بیتحرک هستیم که از ترکیب اجزای بیجان به وجود آمدهایم و گاهی در حال جوش و ذوب مانند شیری هستیم که در حال فعالیت و تغییر است.
هوش مصنوعی: اگر این یخ آب نشود، به خاطر این است که خورشید از تابش خود دور شده است و اگر آن ماه در افق نرسد، به خاطر این است که ابرها مانع از ظهورش شدهاند.
هوش مصنوعی: هرچند دل نمیتواند از دیدن معشوق آرامش یابد، اما با سخاوت و محبت دوست، مانند آب و جگر به هم پیوند خوردهایم.
هوش مصنوعی: همچون مهندسی که برای جان و وطن، ساختاری از دنیا و مسائل پنهان ایجاد کند، ما نیز باید با مهندسی درون خود، معادلات و ابعاد زندگیمان را مشخص کنیم.
هوش مصنوعی: اگر او مانند سلیمان تاجی بر سر ما بگذارد، ما هم مثل موریانهای که به دنبال شکر است، به دنبال خواستهاش خواهیم رفت و همه چیز را فدای او میکنیم.
هوش مصنوعی: خورشید که نورش را به ما میفرستد، همچون قمرهایی است که در لابهلای همدیگر درخشیده و زیبایی خاصی ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: از ابرهایی که بر ما باران میبارند، دریاهایی از گوهرها نازل میشود؛ همچون گوهری در درون گوهر دیگر، و ما نیز در این فرآیند گوهری از درون خود به نمایش میگذاریم.
هوش مصنوعی: از آن بهاری که خبری از خزانی نیست، همه جا سرسبز و رو به رشد است، مانند سرو و درختان دیگر.
هوش مصنوعی: روح ما مانند روز روشن و جسم ما همانند شب تاریک است و ما در میانهٔ این دو، همچون سحر و آغاز یک روز نو قرار داریم.
هوش مصنوعی: من سرم را خم کردم و تو ای آقا، حواست باشد که به ما بیتوجهی نکن، زیرا هیچکس مانند من بزرگ و ارزشمند نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خیز بترویا! تا مجلس زی سبزه بریم
که جهان تازه شد و ما ز جهان تازهتریم
بر بنفشه بنشینیم و پریشیم خطت
تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم
چون قدح گیریم از چرخ دو بیتی شنویم
[...]
پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم
از بد و نیک جهان همچو جهان بیخبریم
عقل ما عشق تو گر کرد هبا شاید از آنک
بیغم عشق تو ما عقل به یک جو نخریم
نظری کرد سوی چهرهٔ تو دیدهٔ ما
[...]
ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریم
تا به نیمور هجا نفحه شعرت بدریم
هرکجا شعر تو یابیم نقیصه بکنیم
ور ترا نیز بیابیم، به . . . ن در ببریم
اندبار از تو و دیوانه عطیه کل و کور
[...]
وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم
زاد ره هیچ ندانیم چه تدبیر کنیم
سفری دور و دراز است ولی بیخبریم
پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتند
[...]
سدّ اسلام شکسته شد و ما بیخبریم
رکن دین جای تهی کرده و ما می نگریم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.