امروز مرا چه شد چه دانم
امروز من از سبک دلانم
در دیده عقل بس مکینم
در دیده عشق بیمکانم
افسوس که ساکن زمینم
انصاف که صارم زمانم
این طرفه که با تن زمینی
بر پشت فلک همیدوانم
آن بار که چرخ برنتابد
از قوت عشق می کشانم
از سینه خویش آتشش را
تا سینه سنگ می رسانم
از لذت و از صفای قندش
پرشهد شدهست این دهانم
از مشکل شمس حق تبریز
من نکته مشکل جهانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر است که دچار تناقضاتی میان عشق و واقعیت زندگیاش میباشد. شاعر از یک سو نسبت به دنیای مادی و زمینی اش افسوس میخورد و از سوی دیگر، قدرت عشق را به عنوان یک نیروی محرکه و رهاییبخش تجربه میکند. او با اشاره به شمس تبریزی، خود را نکتهای پیچیده و مهم در جهان میداند که از سینهاش حسی آتشین میجوشد و این عشق باعث شعف و لذت در دل او شده است. در کل، این شعر به جستجوی عمیق معنای زندگی و وجود در میان جاذبههای عاطفی و دشواریهای دنیوی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: امروز چه چیزی برایم پیش آمده را نمیدانم، اما امروز حس میکنم که به آرامی و سبکی دل مشغول هستم.
هوش مصنوعی: در نگاه عقل، به چیزهای زیادی فکر میکنم و در دنیای عشق، به هیچ چیز محدود نمیشوم.
هوش مصنوعی: ای کاش که در این دنیا آرامش داشته باشم، اما حقیقت این است که در زمانهای سخت و بیرحم زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: این یک نیستی شگفتانگیز است که با وجود داشتن بدنی مادی، توانایی حرکت و جستوخیز در آسمان را دارم.
هوش مصنوعی: زمانی که شرایط و تقدیر به نفع من نباشد، با قدرت عشق و احساس، میتوانم بر مشکلات غلبه کنم و پیش بروم.
هوش مصنوعی: من آتش درون خود را به حدی به دیگران منتقل میکنم که حتی سنگها را نیز گرم کند.
هوش مصنوعی: این دهانم از شیرینی و طعم دلنشین قندش پر شده است.
هوش مصنوعی: از مشکلات و چالشهای شمس، من نکتهای پیچیده و پرمغز در جهان هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.