تا با تو قرین شدهست جانم
هر جا که روم به گلستانم
تا صورت تو قرین دل شد
بر خاک نیم بر آسمانم
گر سایه من در این جهان است
غم نیست که من در آن جهانم
من عاریهام در آن که خوش نیست
چیزی که بدان خوشم من آنم
در کشتی عشق خفتهام خوش
در حالت خفتگی روانم
امروز جمادها شکفتهست
امروز میان زندگانم
چون علم بالقلم رهم داد
پس تخته نانبشته خوانم
چون کان عقیق در گشادهست
چه غم که خراب شد دکانم
زان رطل گران دلم سبک شد
گر دل سبک است سرگرانم
ای ساقی تاج بخش پیش آ
تا بر سر و دیدهات نشانم
جز شمع و شکر مگوی چیزی
چیزی بمگو که من ندانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساس عمیق عشق و پیوند آن با زندگی سخن میگوید. شاعر بیان میکند که روحش تا زمانی که با معشوقش همراه باشد، آرامش دارد و هر جا که برود، همان بهشت را در دل حس میکند. او تأکید میکند که عشق در او به گونهای عمیق است که حتی در خواب و بیداری، حضور محبوب خود را احساس میکند. شاعر به نوعی از جهان مادی و مشکلات آن فاصله میگیرد و بیشتر به جنبههای معنوی و عشق الهی توجه میکند. در نهایت، شاعر از ساقی میخواهد که او را به یاد محبوبش بیندازد و به او یادآوری کند که از چیزهایی که نمیداند، نگوید.
هوش مصنوعی: هر کجا که میروم، جانم با تو گره خورده و همواره به یاد تو شاداب و پر نشاطم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهرهات کنار دل من بر خاک قرار نگرفته، من در آسمان نیستم.
هوش مصنوعی: اگر سایهام در این دنیا باشد، نگران نباش که من در آن دنیا هستم.
هوش مصنوعی: من چیزی هستم که به طور موقت و قرضی وجود دارم و به چیزی که به آن خوشحالم، اعتماد کاملی ندارم.
هوش مصنوعی: در کشتی عشق غرق در خوابم و در این حالت آرامش، روح من آرام است.
هوش مصنوعی: امروز در دنیای بیجانها رونق و شکوفایی ایجاد شده و امروز در بین انسانها زندگی جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که علم و دانش را از طریق نوشتن به من عطا کرد، پس من نیز نام خود را بر روی کاغذ مینویسم.
هوش مصنوعی: زمانی که عقیق در دسترس و ارزشمند است، چه نگرانی از این که مغازهام خراب شده باشد؟
هوش مصنوعی: از آن بار سنگین، دلم سبک شد. اگر دلم سبک است، چرا حال و هوایم سنگین است؟
هوش مصنوعی: ای ساقی عزیز، نزدیک بیا تا نشانی از خودم را بر سرت و چشمانت بگذارم.
هوش مصنوعی: به جز از شمع و شکر، هیچ کلمهای را نگو که من از آن آگاهی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.