ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
چون نافه مشک شد دهانم
شبها ز غمت همی نخسبم
زین است که زرد و ناتوانم
هندو نیم ار تو را چرا پس
بر بام غم تو پاسبانم
گر نام تو بر سرم نبودی
کس بازنیافتی نشانم
گفتی که کنی تو در سرم جان
حقا که در آرزوی آنم
خود را عجمی چه سازی ای ترک
هرگه ز تو بوسه ای ستانم
گویم که بیار آن لب شیرین
گوئی تو که پارسی ندانم
با گرسنگان به خوان وصلت
گر هیچ کری کند بخوانم
آن رفت که با قوام بودم
امروز قوامیم نه آنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی است. شاعر به معشوق خود اشاره میکند و میگوید که عشق او در دلش جا دارد و نامش همیشه بر زبانش است. او خود را زشت و معشوقش را زیبا توصیف کرده و از غم و درد جدایی صحبت میکند. شاعر به شدت غمگین است و نمیتواند بخوابد، به طوری که حالت زرد و ناتوانی به او دست داده است. او بر این باور است که اگر نام معشوق بر سرش نبود، کسی او را نمیشناخت. در نهایت، شاعری از عاشق بودن خود و عشق به معشوقش سخن میگوید و به یک تغییر در حالش اشاره میکند که دیگر قوام و حالت قبلی را ندارد.
هوش مصنوعی: تو نور روشنی در قلب منی و نام تو همواره بر زبان من جاری است.
هوش مصنوعی: تو مانند باغی پر از گلهای ارغوانی زیبا هستی، اما من همچون زعفرانی که در زمین نامناسب رشد کرده، زشت و نامناسب به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: وقتی نام و زلف و زیبایی تو را به زبان میآورم، دهانم مثل مشک خوشبو میشود.
هوش مصنوعی: شبها از غم تو خوابم نمیبرد و دلیلش این است که حال و روزم زرد و ناتوان است.
هوش مصنوعی: چرا باید برای غم تو در بالای بام vigil نگهبانی دهم، وقتی که هندو نیستم؟
هوش مصنوعی: اگر نام تو بر سر من نبود، هیچ کس دلیلی نمیتوانست برای شناختن من پیدا کند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که در دل من زندگی خواهی کرد و من به راستی در آرزوی آن هستم.
هوش مصنوعی: ای ترک! چرا خود را غیر از آنچه هستی نشان میدهی؟ من هرگز از تو بوسهای نمیگیرم.
هوش مصنوعی: بگویم که آن زبان شیرین تو را به من بیاور که من فارسی را نمیدانم.
هوش مصنوعی: اگر کسی با گرسنگان هم سفره شود و از روی بزرگواری چیزی به آنها بدهد، من هم با کمال میل به آن سفره مینشیند.
هوش مصنوعی: آن شخصی که به خاطر او قوی و استوار بودم دیگر در کنار من نیست، امروز خودم به آن استواری دست یافتهام و دیگر همان فرد گذشته نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.