گنجور

 
مولانا

من اشتر مست شهریارم

آن خایم کز گلو برآرم

چون گلبن روی اوست خویم

اشکوفه من بود نثارم

چون بحر اگر ترش کنم رو

پرگوهر و در بود کنارم

گر یار وصال ما نجوید

با عشق وصال یار غارم

خواری که به پیش خلق عار است

آن عار شده‌ست افتخارم

باد منطق برون کن از لنج

کز باد نطق در این غبارم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۵۶۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصرخسرو

ای بار خدای و کردگارم

من فضل تو را سپاس دارم

زیرا که به روزگار پیری

جز شکر تو نیست غمگسارم

جز گفتن شعر زهد و طاعت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
مسعود سعد سلمان

از خواجه مظفر کریوه

امروز هزار شکر دارم

غافل نیم و یکان یکان من

بر خود شب و روز می شمارم

سر جمله آن به طبع و خاطر

[...]

سنایی

الحق نه دروغ سخت زارم

تا فتنهٔ آن بت عیارم

من پار شراب وصل خوردم

امسال هنوز در خمارم

صاحب سر درد و رنج گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
فلکی شروانی

سودا زده فراق یارم

بازیچه دست روزگارم

ناچیده گلی ز گلبن وصل

صد گونه نهاده هجر خارم

بی آنکه شراب وصل خوردم

[...]

ادیب صابر

زان دو لب چون عقیق یارم

از دیده همی عقیق بارم

کارست مرا عقیق باری

تا عشق عقیق اوست کارم

کردست سرشک من عقیقین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه