عقل دریابد تو را یا عشق یا جانِ صفا ؟
لوح محفوظت شناسد یا ملایک بر سما ؟
جبرئیلت خواب بیند یا مسیحا یا کلیم ؟
چرخ شاید جای تو یا سدرهها یا منتها ؟
طور موسی بارها خون گشت در سودای عشق
کز خداوند شمس دین افتد به طور اندر صدا
پر در پر بافته رشکِ احد گردِ رُخش
جانِ احمد نعرهزن از شوق او واشوقنا
غیرت و رشک خدا آتش زند اندر دو کون
گر سر مویی ز حُسنش بیحجاب آید به ما
از ورای صد هزاران پرده حُسنش تافته
نعرهها در جان فتاده مرحبا شه مرحبا
سجدهی تبریز را خم درشده سروِ سهی
غاشیه تبریز را برداشته جانِ سها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتهای عشق و ارتباط این احساس با معرفت و حضور الهی میپردازد. شاعر در قالب تصاویری زیبا و سمبولیک به بیان عظمت عشق و عشقورزی میپردازد و میگوید که عقل و عشق هر دو راهی برای درک خداوند و زیباییهای او هستند. او به جمیع مخلوقات اشاره میکند که در تلاشاند تا حقیقت را بشناسند، و در نهایت عشق را عنصری میداند که میتواند انسان را به مقامهای والای روحانی برساند. عشق از نظر شاعر، منبع حرکت و انگیزهای برای رسیدن به زیباییهای بیپایان است، و او به شکوه و حرارت این عشق اشاره میکند که میتواند دو عالم را به آتش بکشاند.
هوش مصنوعی: آیا عقل تو را شناخت یا عشق و روح پاکت؟ آیا لوح محفوظ تو را میشناسد یا فرشتگان در آسمان؟
هوش مصنوعی: آیا جبرئیل خواب میبیند، یا عیسی، یا موسی؟ ممکن است که تو در آسمانها، یا در درخت سدر، یا در اوج هستی قرار داری؟
هوش مصنوعی: کوه طور بارها طعم خون را در آرزوی عشق چشیده است، زیرا از خداوند، نور دین به کوه در میآید و صدا میزند.
هوش مصنوعی: پرای پر بافتهام، به گونهای که زیبایی چهرهاش باعث حسادت من شده است. جانی که از شوق او به وجد آمده، به عشق او فریاد میزند و این دلهره و شوق را درون خود احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر یک تار مو از زیبایی او بدون حجاب به ما برسد، غیرت و حسادت خدا در دو جهان آتش به پا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از پشت هزاران پردهی زیباییاش نداهایی به جان مینشیند و میگوید: آفرین، آفرین!
هوش مصنوعی: در این بیت به شکوه و زیبایی سجدهای در تبریز اشاره شده است. همچنین به بلندای سروِ استوار و زیبا که به نوعی نماد علو و افتخار است، پرداخته شده و حس عمیق و روحانی که این عناصر به انسان منتقل میکنند، بیان شده است. با یک تصویر شاعرانه، دلنشینی و معنای عمیق این مکان و اشیاء به تصویر کشیده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.