تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانم
وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمیدانم
در این درگاه بیچونی همه لطف است و موزونی
چه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمیدانم
به خرمنگاه گردونی که راه کهکشان دارد
چو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمیدانم
ز رویت جان ما گلشن بنفشه و نرگس و سوسن
ز ماهت ماه ما روشن چه همراهی نمیدانم
زهی دریای بیساحل پر از ماهی درون دل
چنین دریا ندیدستم چنین ماهی نمیدانم
شهی خلق افسانه محقر همچو شه دانه
بجز آن شاه باقی را شهنشاهی نمیدانم
زهی خورشید بیپایان که ذراتت سخن گویان
تو نور ذات اللهی تو اللهی نمیدانم
هزاران جان یعقوبی همیسوزد از این خوبی
چرا ای یوسف خوبان در این چاهی نمیدانم
خمش کن کز سخن چینی همیشه غرق تلوینی
دمی هویی دمیهایی دمی آهی نمیدانم
خمش کردم که سرمستم از آن افسون که خوردستم
که بیخویشی و مستی را ز آگاهی نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبهای میپردازد که speaker نسبت به کسی خاص احساس میکند. او میگوید که نمیداند آن شخص چه کسی است (آیا خورشید، زهره یا ماه است) و در جستجوی معنی و حقیقت عشق خود به سر میبرد. در اینجا، بیان شده که همه چیز در این دنیا با وجود آن شخص زیبا و دلکش است و شاعر حتی از توصیفاتی مانند خرمنگاه، دریا، و گلها استفاده میکند تا احساس عمیق خود را به تصویر بکشد. او از عشقش، زیبایی بیپایان و احساساتی سخت و پیچیده صحبت میکند و در نهایت، میگوید که در این حالت مستی و خویش بودن را از دست داده و نمیداند چه باید کند.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید، زهره یا ماهی و من نمیدانم کدام یک از اینها هستی و نمیدانم از این عاشق سرگشته چه خواستهای.
هوش مصنوعی: در این مکان، حتی با اینکه هیچچیز ندارم، همهچیز با لطف و زیبایی همراه است. چه در دشت و چه در سبزهزار، نمیدانم این درگاه به کجا تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در جایی که ستارهها در آسمان میدرخشند و راه کهکشان را میپیمایند، نمیدانم چرا گرد تو مثل ترکها میچرخم و به گردایت مینگرم.
هوش مصنوعی: از زیباییهای چهرهات به وضوح میتوان فهمید که جان ما مانند باغی پر از گلهای بنفشه، نرگس و سوسن شده است. ماه تو هم روشناییبخش زندگی ماست، اما نمیدانم چرا این پیوند و همراهی احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: چه دریای وسیع و بیانتهایی که پر از ماهی است، اما در دل این دریا، ماهیای را ندیدهام که مانند این باشد و نمیدانم این ماهی چه ویژگیهایی دارد.
هوش مصنوعی: میگوید تنها یک صدای خاص و بزرگ وجود دارد که در میان دیگران کمارزش به نظر میرسد. من هیچ مقام و نامی را جز آن شاه بزرگ، شهنشاه نمیشناسم.
هوش مصنوعی: ای خورشید بینهایت، که ذرات وجودت به تمجید و ستایش میپردازند، من نمیدانم که تو تجلی نور خداوندی.
هوش مصنوعی: چندین جان مانند یعقوب به خاطر زیبایی تو دچار درد و سوختن هستند. نمیدانم چرا ای بهترین زیباییها، تو در این چاه پنهان هستی.
هوش مصنوعی: ساکت باش، زیرا اینکه شایعات و افکار منفی همیشه انسان را در مشکلات و تشتت قرار میدهند. گاهی به یک صدا و گاهی به صدای دیگر میرسیم و نمیدانیم در حال چه کار هستیم.
هوش مصنوعی: سکوت کردم چون که نمیدانم مستی و بیخویشی چه حسی دارد، زیرا در مقابل آن جادو و افسون، حالتی شبیه سرخوشی به من دست داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به کویش میرود گاهی ز من آهی نمیدانم
به او میگوید آهم حال من گاهی نمیدانم
ز مهر و مه نباشم چون یادت روز و شب فارغ
تو را میدانم و بس مهری و ماهی نمیدانم
سر اخلاص چون از آستان عشق بردارم
[...]
فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدانم!
غریبم، غیر راه کوی او، راهی نمیدانم؟!
قدی داری خرامان، نخل یا سروی نمییابم؟!
رخی داری فروزان، مهر یا ماهی نمیدانم؟!
نهانم کشت غیر و، دانم آگاهی ازین یارا
[...]
به از عشق و گدایی منصب و جاهی نمیدانم
گدای عشقم و خود را کم از شاهی نمیدانم
نیم از زور بازو کوهکن لیکن چو کار افتد
به پیش همت خود کوه را کاهی نمیدانم
به سوی مقصد ای خضرم خدا را رهنمایی کن
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.