لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
مولانا

جمله یارانِ تو سنگند و توی مرجان چرا ؟

آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا ؟

چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک می‌زنند

چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا ؟

با خیالت جزو جزوم می‌شود خندان لبی

می‌شود با دشمن تو مو به مو دندان چرا ؟

بی خط و بی‌خالِ تو این عقل امی می‌بَود

چون ببیند آن خطت را می‌شود خط‌خوان چرا ؟

تن همی‌گوید به جان پرهیز کن از عشق او

جانْش می‌گوید حذر از چشمه حیوان چرا ؟

روی تو پیغامبر خوبی و حسن ایزدست

جان به تو ایمان نیارد با چنین بُرهان چرا ؟

کو یکی بُرهان که آن از روی تو روشنترست ؟

کف نبُرَّد کفرها زین یوسف کنعان چرا ؟

هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت

برنروید هیچ از شه‌دانه‌ی احسان چرا ؟

هر کجا ویران بوَد آن جا امید گنج هست

گنج حق را می‌نجویی در دلِ ویران چرا ؟

بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان

جمله موزونند عالم نبوَدَش میزان چرا ؟

گیرم این خربندگانْ خود بارِ سرگین می‌کشند

این سواران باز می‌مانند از میدان چرا ؟

هر ترانه اوّلی دارد دلا و آخری

بس کن آخر این ترانه نیستش پایان چرا ؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۴۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۴۱ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

در هوای کام دنیا می فشانی جان چرا؟

می کنی در راه بت صید حرم قربان چرا؟

چیست اسباب جهان تا دل به آن بندد کسی؟

می کنی زنار را شیرازه قرآن چرا

در بیابان عدم بی توشه رفتن مشکل است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه