باز آمدم چون عیدِ نو، تا قفلِ زندان بشکنم
وین چرخِ مردمْخوار را چنگال و دندان بشکنم
هفتاخترِ بیآب را، کین خاکیان را میخورند
هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم
از شاهِ بیآغازْ من، پرّان شدم چون باز من
تا جغدِ طوطیخوار را در دِیرِ ویران بشکنم
زآغاز عهدی کردهام کاین جان فدایِ شه کنم
بشکسته بادا پشتِ جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردنِ گردنکشان در پیشِ سلطان بشکنم
روزی دو، باغِ طاغیان گر سبز بینی، غم مخور
چون اصلهای بیخشان از راهِ پنهان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالمِ بدغور را
گر ذرّهای دارد نمک گبرم اگر آن بشکنم
هر جا یکیگویی بُوَد، چوگانِ وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد، در زخمِ چوگان بشکنم
گشتم مقیمِ بزم او، چون لطفْ دیدم عزمِ او
گشتم حقیرِ راه او، تا ساقِ شیطان بشکنم
چون در کفِ سلطان شدم، یک حبّه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی، میدان که میزان بشکنم
چون من خراب و مست را در خانهٔ خود ره دهی
پس تو ندانی این قدَر کاین بشکنم، آن بشکنم؟
گر پاسبان گوید که «هی!»، بر وی بریزم جامِ می
دربان اگر دستم کشد، من دستِ دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گِرْدِ دل، از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردونِ گردان بشکنم
خوانِ کرم گستردهای، مهمانِ خویشم بردهای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم؟
نی نی، منم سَرْخوان تو، سرخیلِ مهمانان ِتو
جامی دو بر مهمان کنم، تا شرمِ مهمان بشکنم
ای که میانِ جانِ من تلقینِ شعرم میکنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم
از شمسِ تبریزی اگر باده رسد، مستم کند،
من لااُبالیوار خود اُستُونِ کیوان بشکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بازگشت خود از زندان و عزم راسخش برای مبارزه با ظلم و ستم اشاره میکند. او با قدرت و اراده میخواهد قفلهای زندانهای ظلم را بشکند و سرنوشت مردم را تغییر دهد. شاعر از وعدههای خود سخن میگوید که جانش را فدای حقیقت و عدالت کند و با استفاده از قدرتش، بر ظالمان و طاغیان چیرگی یابد. او همچنین بر وحدت و یکپارچگی تاکید دارد و به هرگونه فساد و ظلمی که در اطرافش ببیند، واکنش نشان میدهد. در نهایت، عشقش به شمس تبریزی و تأثیر آن بر وجودش را نیز بیان میکند و از شور و شوقی که در او ایجاد میشود، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: من دوباره برگشتهام مانند عید نوروز، تا زنجیرهای زندانی که در آن به سر میبرم را بشکنم و همچنین این قلمرو ظالم و بیرحم را تحت کنترل و فشار خود درآورم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که در مواجهه با مشکلات و سختیها، میتواند با تلاش و اقدام مناسب، وضعیت را تغییر دهد. او از قدرت و توانایی خود برای مقابله با موانع و تلاش برای بهبود شرایط سخن میگوید. در واقع میخواهد بگوید که نهتنها میتواند بر دشواریها غلبه کند، بلکه از روشهای مختلف برای مدیریت اوضاع بهره میبرد.
هوش مصنوعی: از شاهی که هیچ شروعی ندارد، مانند پرندهای آزاد شدم تا جغدی که طوطی را میخورد را در معبد ویران نابود کنم.
هوش مصنوعی: من از ابتدا با خود عهد کردهام که جانم را فدای پادشاه کنم و اگر این پیمان را بشکنم، پشت جانم شکسته باد.
هوش مصنوعی: امروز مانند آصف (وزیر سلیمان) هستم، با شمشیر و فرمان در دستم تا گردن سرکشان را در برابر سلطان بشکنم.
هوش مصنوعی: اگر روزی در باغ ظالمها سبزه و سرسبزی دیدی، نگران نباش؛ چون من به زودی ریشههای پنهان آنها را میشکنم.
هوش مصنوعی: من نمیشکنم جز ظلم و ستم را، یا ظالمی را که نیکرخ نیست. حتی اگر ذرهای از او نمک داشته باشد، اگر آن را بشکنم.
هوش مصنوعی: هر جا که کسی را بگویی، او مانند نشانهای از وحدت است. اگر او در میدان نبرد حاضر نشود، با زخمهای چوگان ضربهای به او وارد میکنم.
هوش مصنوعی: من در مجالس او مستقر شدم، چرا که وقتی محبت او را دیدم، تصمیم گرفتم که در مسیر او قرار بگیرم. به قدری در برابر او کوچک شدم که آمادهام تا موانع را از سر راهم بردارم.
هوش مصنوعی: زمانی که در دست سلطان قرار گرفتم، مانند یک دانه بودم که به سنگ تبدیل شدم. اگر مرا در ترازوی خود بگذاری، میدانی که ترازوی تو را میشکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا که در حال خراب و مستی هستم به خانهات راه بدهی، پس نمیدانی که اینجا چه اندازه میتوانم فضا را به هم بریزم و خراب کنم؟
هوش مصنوعی: اگر نگهبان بگوید که «هی!»، من جام می را به سمت او میریزم. اگر او دستش را به سمت من دراز کند، من دست او را میشکنم.
هوش مصنوعی: اگر چرخ روزگار به دلم بچرخد، آن را از ریشه و پایهاش میکنم و اگر روزگار پست و آسیبزننده باشد، آن را میشکنم.
هوش مصنوعی: میزبان، سفرهای پربار و پرنعمت پهن کردهای، پس چرا من را فراموش کردهای و به من توجه نمیکنی؟ اگر من هم در کنار سفرهات جایی داشته باشم و تکهای از نان را میشکستم، آیا این کار بدی است؟
هوش مصنوعی: من، بانی جمع تو هستم و پیشوای مهمانان تو. برای اینکه حرمت مهمان را حفظ کنم، دو جام به مهمان تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دل من شعر را به یاد میآوری، اگر زبانم را ببندم، میترسم که حرفی نادرست بزنم.
هوش مصنوعی: وقتی از شمس تبریزی، شراب بیاید، مست و شیدا میشوم و بدون هیچ توجهی، حتی میتوانم عظمت آسمان را بشکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر وصل خواهد دلبرم من بیخ هجران بشکنم
هجران چو میفرمایدم حاشا که فرمان بشکنم
من خدمت جانان کنم آن را که گوید آن کنم
چیزی دگر خواهد چو دل در کام دل آن بشکنم
بر نفس دون غالب شدم چون من بتائید خدا
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.