پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی
ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل
سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص
حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل
بگوید آب ز من رستهای به من آیی
به آخر آن جا آیی که بودهای اول
به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد
هزار طره بروید ز مشک بر سر کل
شراب خوار که نامیخت با شراب این آب
کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیم عمیق درباره زندگی و تجربه انسان میپردازد. شاعر از دریای عسل به عنوان نمادی از زیباییها و لذتهای زندگی یاد میکند و در ادامه به تأثیرات آب و لذتی که از آن میبرد میپردازد. او به روزهداران اشاره میکند که از آب تنها صدایی میشنوند و این صدا در نهایت به عمل و تجربه واقعی منتهی میشود. شاعر همچنین به رقص تشنگان و استنشاق حیات از صداهای آب اشاره میکند و میگوید که در نهایت، آب ما را به منبع اصلی خود باز میگرداند. در انتها، دیدگاه عمیقی درباره عشق و شوق برای تجربه واقعی زندگی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، دریا مرا خبر داد که به تماشا بپردازید، زیرا به اندازهی امواج دریا، عسل وجود دارد که برای مردم چون غزل زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: روزهدار فقط صدای آب را میشنود و از آن نمیتواند بنوشد، اما در پایان، آن صدا به عمل میانجامد و روزهاش را میشکند.
هوش مصنوعی: صداهایی مانند نغمههای خوش در هوا در حال جریان است و در این میان، تشنگان مشغول رقص و نشاط هستند. از این صدای آب، حداقل نشانهای از حیات و زندگی را میتوان یافت.
هوش مصنوعی: بگو که آیا از آب به وجود آمدهای و آیا به سوی من برمیگردی، جایی که در ابتدا وجود داشتی.
هوش مصنوعی: اگر این آب بر سر جان و سر من بریزد، هزار رشته مو از دانههای مشک بر سرم خواهد رویید.
هوش مصنوعی: نوشنده شراب که مست شده، همواره در حال نگریستن به آب و هوای آن است. پس تو هم عجله نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.