ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر
ساقی روح چون توی کشتی نوح چون توی
تا که تهیست ساغرم خون چه پرست این جگر
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین
در دو جهان یکی بگو کو صنمی کجا دگر
آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو
گفت کههای گم شدم این ملکست یا بشر
جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی
در دل من درآ ببین هر نفسی یکی حشر
عشق بگوید الصلا مایده دو صد بلا
خشک لبی و چشم تر مایده بین ز خشک و تر
چونک چشیدی این دو را جلوه شود بتی تو را
شهره یکی ستارهای بنده او دو صد قمر
فاش بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین
در تبریز همچو دین اوست نهان و مشتهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به معشوق خانگی خود دعوت میکند تا از سفر بازگردد و زهرجامهاش را بگشاید. او به ساقی اشاره میکند که روحش به مانند کشتی نوح است و هنوز خالی است. شاعر از احساسات درونی خود میگوید و میخواهد بفهمد چرا چنین عیب و ملامتی متوجه او شده است. او به صفات عشق اشاره میکند و تضاد بین حالتهای خشک و تر را به تصویر میکشد، در نهایت به شخصیت “شمس دین” اشاره میکند که در تبریز شناخته شده است. این شعر بیانگر احساسات عمیق عشق و جستجوی معشوق در دو جهان است.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، به خانهام بیا و از سفر بازگرد، تا بتوانیم با عشق و شادی کنار هم باشیم و این لحظههای شیرین را از دست ندهیم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، چون کشتی نوح، در حال حاضر تویی که در این دنیای پر از آشفتگی، آرامش را به ارمغان میآوری. زمانی که ساغر من خالی است، تمام وجودم، خون و جگرم، در حسرت پر شدن آن به سر میبرد.
هوش مصنوعی: از روی کینه، مرا آزرده خاطر میکند. ای دل! در این دو جهان، فقط یکی را بگو، کجا میتوانی دوستی دیگر پیدا کنی؟
هوش مصنوعی: قلمی که نقشی از تو را به تصویر کشید، هنگامی که تو را دید، گویی گفت: "من کجا گم شدم؟ آیا این دنیا متعلق به من است یا به یک انسان دیگر؟"
هوش مصنوعی: چرا جان و دنیای من را اینگونه نقص و سرزنش میکنی؟ در دل من وارد شو و ببین که هر نفسی که میکشم، یک قیامت است.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که ای مهمان، بیست بلا آمادهاند. لبهای خشک و چشمان اشکآلود من را ببین که چگونه در میان این خشکی و تری قرار دارند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو زیبایی این دو را دیدی، مانند مجسمهای خواهی شد که در میان مردم مشهور است، همانند یک ستاره زیر نظر او که دوصد قمر را تحت الشعاع قرار داده است.
هوش مصنوعی: به صراحت بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین در تبریز، مانند دین خود، هم در خفا و هم مشهور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
چند به خنده های خوش گریه من طلب کنی
گریه شمع می طلب خنده صبح می نگر
عشق تو کم نمی کند یک سر مو ز قصد من
[...]
زمان فی اسرته ضیاء
و عیش فی بدایته سرور
گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر
ای دل و جان هر طرف چشم و چراغ هر سحر
هم طرب سرشتهای هم طلب فرشتهای
هم عرصات گشتهای پر ز نبات و نیشکر
خیز که رسته خیز شد روز نبات ریز شد
[...]
ای به تپیدن از تو دل، هوش که می بری مبر
وی به خرابی از تو جان، باده که می خوری مخور
خوردن غم ز دل بود، چند به خلق غم دهی
گر غرض اینست، از کسان دل که همی بری مبر
کبک روانی و رهت هست درون سینه ها
[...]
قامت همچو سرو او گشت به غیر جلوه گر
در ره او چو نقش پا خاک همی کنم به سر
سوی من آن نگار را کس نشدست راهبر
جذب محبتم کشد نیست بهانه دگر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.