ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر
ساقی روح چون توی کشتی نوح چون توی
تا که تهیست ساغرم خون چه پرست این جگر
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین
در دو جهان یکی بگو کو صنمی کجا دگر
آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو
گفت کههای گم شدم این ملکست یا بشر
جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی
در دل من درآ ببین هر نفسی یکی حشر
عشق بگوید الصلا مایده دو صد بلا
خشک لبی و چشم تر مایده بین ز خشک و تر
چونک چشیدی این دو را جلوه شود بتی تو را
شهره یکی ستارهای بنده او دو صد قمر
فاش بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین
در تبریز همچو دین اوست نهان و مشتهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
چند به خنده های خوش گریه من طلب کنی
گریه شمع می طلب خنده صبح می نگر
عشق تو کم نمی کند یک سر مو ز قصد من
[...]
زمان فی اسرته ضیاء
و عیش فی بدایته سرور
گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر
ای دل و جان هر طرف چشم و چراغ هر سحر
هم طرب سرشتهای هم طلب فرشتهای
هم عرصات گشتهای پر ز نبات و نیشکر
خیز که رسته خیز شد روز نبات ریز شد
[...]
ای به تپیدن از تو دل، هوش که می بری مبر
وی به خرابی از تو جان، باده که می خوری مخور
خوردن غم ز دل بود، چند به خلق غم دهی
گر غرض اینست، از کسان دل که همی بری مبر
کبک روانی و رهت هست درون سینه ها
[...]
قامت همچو سرو او گشت به غیر جلوه گر
در ره او چو نقش پا خاک همی کنم به سر
سوی من آن نگار را کس نشدست راهبر
جذب محبتم کشد نیست بهانه دگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.