فگندی بر جگر آتش چو من بی خان و مانی را
زدی در شعله از نامهربانی مهربانی را
بگو ای شمع با پروانه خود داستانی را
کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را
به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
به قدر قسمت هر کس در آن روزی که جان دادند
به خوبان قد سرو و چهره یی چون ارغوان دادند
از آن روزی که حسن و عشق را با هم نشان دادند
به عاشق اشک سرخ و رنگ زرد از بهر آن دادند
کز استغنا فرود آرند مستغنی جوانی را
فغان زاهدان در خانقه چون شمع از خامیست
ز بزم دلبران پرهیز کردن عین بدنامیست
به قول عشقبازان این روایت شاهد حامیست
کتاب هفت ملت گر بخواند آدمی عامیست
نخواند تا ز جزو آشنایی داستانی را
دلم را چند بی لعلت نظر بر جام زهر افتد
نگاهت جانب من تا بکی از روی قهر افتد
مرا در گفتگو آور که آشوبی به دهر افتد
سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد
که اعجاز فلانی کرد گویا بی زبانی را
شبی افتاده می رفتم به طوف کعبه آن کو
به گوش هوشم آواز پیاپی آمد از یکسو
اگر پرسد مرا ای سیدا آن تندخو بر گو
نمی دانم نظیری کیست چون می آمدم زان رو
به حال مرگ دیدم بر سر ره ناتوانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویر و نمادهای عمیق، احساسات عاشقانه و رنج های ناشی از جدایی را بیان میکند. او از آتش عشق سخن میگوید و از درد و غم ناشی از بیخانمانی و نیستی در روابط عاشقانه مینویسد. شاعر از شمع و پروانه به عنوان نمادهای عشق و فراق یاد میکند و به تکرار روز محشر و تقدیر افراد اشاره میکند که در آن عشق و زیبایی به عاشقان داده شده است. همچنین، او به نیاکان و زاهدان نقد میکند و میگوید که پرهیز از عشق و خوشی، نشانهی بدنامی است. در نهایت، با حسرت و ناراحتی، از دوری معشوق و اثر عشق بر دل و جانش میگوید و در جستجوی گفتگو و نزدیکی به معشوق، اشتیاق و انتظار را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تو مانند من که آواره و بیخانمانم، بر دل من آتش زدی و به خاطر بیمهریات، محبت را هم در شعلههای این آتش سوزاندی.
هوش مصنوعی: به شمع بگو که با پروانهاش چه داستانی را تجربه کرده که امشب باعث سوختن یک جان آزرده شده است.
هوش مصنوعی: تو هر زمانی را به اندازهی روز قیامت طولانیتر کردهای.
هوش مصنوعی: هر کس به اندازهای که مقدر شده است، در روزی که جان میدهد، به زیبایی و شکوهی مانند سرو و رنگی شبیه به گل ارغوان، نصیب میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که حسن و عشق را در کنار هم قرار دادند، به عاشق اشکهای سرخ و رنگ زرد به خاطر این پیوند عطا کردند.
هوش مصنوعی: از روی خودکفایی و بینیازی، جوانی که خود را بینیاز میداند، به زمین میافتد.
هوش مصنوعی: زاهدان در خانقاه، مانند شمعی هستند که از خامی میسوزند و ناله میکنند. پرهیز کردن از خوشیهای دلبران و لذتهای زندگی، در واقع نشانهی بدمشهری و بدنامی است.
هوش مصنوعی: به گفته عاشقان، این داستان درباره شواهد و نشانههایی است که از عشق حمایت میکنند. اگر کسی این کتاب را بخواند، حتی اگر آدم معمولی باشد، به عمق معانی آن دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی داستانی از آشنایی با جزئیات را نخوانده باشد، نمیتواند به درستی از آن خبر داشته باشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نبودن تو، به نگاه سمیات به من میافتد و نمیدانم تا کی باید از روی قهر و غضب خودت را دور نگهداری.
هوش مصنوعی: مرا به صحبت بکش تا آشفتگی بزرگی در دنیا بوجود بیاید. سوالی از من بپرس تا هیاهو در شهر به پا شود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد فردی با قدرت خاصی توانسته است پیام یا احساسات عمیق را به گونهای بیان کند که حتی کسانی که زبان نمیدانند نیز متوجه شوند.
هوش مصنوعی: یک شب در حال عبور از کعبه بودم که ناگهان صدای آواز دلنوازی از یک سمت به گوشم رسید.
هوش مصنوعی: اگر آن شخص تندخو از من بپرسد، ای آقا، که نظیر کیست، من پاسخ نمیدانم؛ زیرا وقتی که میآمدم، او را نمیشناختم.
هوش مصنوعی: در حالتی سخت و ناخوشایند، انسانی ناتوان را دیدم که در مسیر زندگی با مشکلات زیادی روبهرو شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.