بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ
من کی آرم رحم خلم آلود را
ره نمایم حلم علماندود را
صد هزاران صفع را ارزانیم
گر زبون صفعها گردانیم
من چه گویم پیشت اعلامت کنم
یا که وا یادت دهم شرط کرم
آنچ معلوم تو نبود چیست آن
وآنچ یادت نیست کو اندر جهان
ای تو پاک از جهل و علمت پاک از آن
که فراموشی کند بر وی نهان
هیچ کس را تو کسی انگاشتی
همچو خورشیدش به نور افراشتی
چون کسم کردی اگر لابه کنم
مستمع شو لابهام را از کرم
زانک از نقشم چو بیرون بردهای
آن شفاعت هم تو خود را کردهای
چون ز رخت من تهی گشت این وطن
تر و خشک خانه نبود آن من
هم دعا از من روان کردی چو آب
هم نباتش بخش و دارش مستجاب
هم تو بودی اول آرندهٔ دعا
هم تو باش آخر اجابت را رجا
تا زنم من لاف کان شاه جهان
بهر بنده عفو کرد از مجرمان
درد بودم سر به سر من خودپسند
کرد شاهم داروی هر دردمند
دوزخی بودم پر از شور و شری
کرد دست فضل اویم کوثری
هر که را سوزید دوزخ در قود
من برویانم دگر بار از جسد
کار کوثر چیست که هر سوخته
گردد از وی نابت و اندوخته
قطره قطره او منادی کرم
کانچ دوزخ سوخت من باز آورم
هست دوزخ همچو سرمای خزان
هست کوثر چون بهار ای گلستان
هست دوزخ همچو مرگ و خاک گور
هست کوثر بر مثال نفخ صور
ای ز دوزخ سوخته اجسامتان
سوی کوثر میکشد اکرامتان
چون خلقت الخلق کی یربح علی
لطف تو فرمود ای قیوم حی
لالان اربح علیهم جود تست
که شود زو جمله ناقصها درست
عفو کن زین بندگان تنپرست
عفو از دریای عفو اولیترست
عفو خلقان همچو جو و همچو سیل
هم بدان دریای خود تازند خیل
عفوها هر شب ازین دلپارهها
چون کبوتر سوی تو آید شها
بازشان وقت سحر پران کنی
تا به شب محبوس این ابدان کنی
پر زنان بار دگر در وقت شام
میپرند از عشق آن ایوان و بام
تا که از تن تار وصلت بسکلند
پیش تو آیند کز تو مقبلند
پر زنان آمن ز رجع سرنگون
در هوا که انا الیه راجعون
بانگ میآید تعالوا زان کرم
بعد از آن رجعت نماند از حرص و غم
بس غریبیها کشیدیت از جهان
قدر من دانسته باشید ای مهان
زیر سایهٔ این درختم مست ناز
هین بیندازید پاها را دراز
پایهای پر عنا از راه دین
بر کنار و دست حوران خالدین
حوریان گشته مغمز مهربان
کز سفر باز آمدند این صوفیان
صوفیان صافیان چون نور خور
مدتی افتاده بر خاک و قذر
بیاثر پاک از قذر باز آمدند
همچو نور خور سوی قرص بلند
این گروه مجرمان هم ای مجید
جمله سرهاشان به دیواری رسید
بر خطا و جرم خود واقف شدند
گرچه مات کعبتین شه بدند
رو به تو کردند اکنون اهکنان
ای که لطفت مجرمان را رهکنان
راه ده آلودگان را العجل
در فرات عفو و عین مغتسل
تا که غسل آرند زان جرم دراز
در صف پاکان روند اندر نماز
اندر آن صفها ز اندازه برون
غرقگان نور نحن الصافون
چون سخن در وصف این حالت رسید
هم قلم بشکست و هم کاغذ درید
بحر را پیمود هیچ اسکرهای
شیر را برداشت هرگز برهای
گر حجابستت برون رو ز احتجاب
تا ببینی پادشاهی عجاب
گرچه بشکستند جامت قوم مست
آنک مست از تو بود عذریش هست
مستی ایشان به اقبال و به مال
نه ز بادهٔ تست ای شیرین فعال
ای شهنشه مست تخصیص توند
عفو کن از مست خود ای عفومند
لذت تخصیص تو وقت خطاب
آن کند که ناید از صد خم شراب
چونک مستم کردهای حدم مزن
شرع مستان را نبیند حد زدن
چون شوم هشیار آنگاهم بزن
که نخواهم گشت خود هشیار من
هرکه از جام تو خورد ای ذوالمنن
تا ابد رست از هش و از حد زدن
خالدین فی فناء سکرهم
من تفانی فی هواکم لم یقم
فضل تو گوید دل ما را که رو
ای شده در دوغ عشق ما گرو
چون مگس در دوغ ما افتادهای
تو نهای مست ای مگس تو بادهای
کرکسان مست از تو گردند ای مگس
چونک بر بحر عسل رانی فرس
کوهها چون ذرهها سرمست تو
نقطه و پرگار و خط در دست تو
فتنه که لرزند ازو لرزان تست
هر گرانقیمت گهر ارزان تست
گر خدا دادی مرا پانصد دهان
گفتمی شرح تو ای جان و جهان
یک دهان دارم من آن هم منکسر
در خجالت از تو ای دانای سر
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم
صد هزار آثار غیبی منتظر
کز عدم بیرون جهد با لطف و بر
از تقاضای تو میگردد سرم
ای ببرده من به پیش آن کرم
رغبت ما از تقاضای توست
جذبهٔ حقست هر جا رهروست
خاک بیبادی به بالا بر جهد
کشتی بیبحر پا در ره نهد
پیش آب زندگانی کس نمرد
پیش آبت آب حیوانست درد
آب حیوان قبلهٔ جان دوستان
ز آب باشد سبز و خندان بوستان
مرگ آشامان ز عشقش زندهاند
دل ز جان و آب جان بر کندهاند
آب عشق تو چو ما را دست داد
آب حیوان شد به پیش ما کساد
ز آب حیوان هست هر جان را نوی
لیک آب آب حیوانی توی
هر دمی مرگی و حشری دادیم
تا بدیدم دست برد آن کرم
همچو خفتن گشت این مردن مرا
ز اعتماد بعث کردن ای خدا
هفت دریا هر دم ار گردد سراب
گوش گیری آوریش ای آب آب
عقل لرزان از اجل وان عشق شوخ
سنگ کی ترسد ز باران چون کلوخ
از صحاف مثنوی این پنجمست
بر بروج چرخ جان چون انجمست
ره نیابد از ستاره هر حواس
جز که کشتیبان استارهشناس
جز نظاره نیست قسم دیگران
از سعودش غافلند و از قران
آشنایی گیر شبها تا به روز
با چنین استارهای دیوسوز
هر یکی در دفع دیو بدگمان
هست نفطانداز قلعهٔ آسمان
اختر ار با دیو همچون عقربست
مشتری را او ولی الاقربست
قوس اگر از تیر دوزد دیو را
دلو پر آبست زرع و میو را
حوت اگرچه کشتی غی بشکند
دوست را چون ثور کشتی میکند
شمس اگر شب را بدرد چون اسد
لعل را زو خلعت اطلس رسد
هر وجودی کز عدم بنمود سر
بر یکی زهرست و بر دیگر شکر
دوست شو وز خوی ناخوش شو بری
تا ز خمرهٔ زهر هم شکر خوری
زان نشد فاروق را زهری گزند
که بد آن تریاق فاروقیش قند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تمجید از خداوند و آثار رحمت و بخشش او میپردازد. او از وضعیت انسانی خود سخن میگوید و بیان میکند که خداوند با علم و حلمش مشکلات او را درک میکند. شاعر از دوزخ و کوثر یاد میکند و آنها را به ترتیب به عنوان حالتهای رنج و آرامش توصیف میکند. او از عفو و رحمت خداوند به عنوان درمانی برای گناهان و نقصهای انسانی یاد میکند و بر این نکته تأکید میکند که تنها خداوند قادر به شفا دادن و رفع مشکلات انسانهاست.
شاعر به درخواستی از خداوند اشاره میکند که بندگانش را ببخشد و به آنها رحم کند، تا از گناهان خود رها شوند و به صف پاکان بپیوندند. همچنین، او عشق و رحمت الهی را به عنوان نیرویی میداند که انسانها را به سوی پاکی و نیکی هدایت میکند. در پایان، شاعر به این نتیجه میرسد که بندگی و عشق به خداوند، رستگاری را به ارمغان میآورد و انسان را به سعادت میرساند.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در برابر خشم و نفرت خود، آرامشم را حفظ کنم و به دیگران نشان دهم که دانایی و آگاهی را در پیش دارم؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم زبان صفحاتی را که به ما میدهند تغییر دهیم، به راحتی میتوانیم هزاران صفحۀ دیگر را در اختیار داشته باشیم.
هوش مصنوعی: من چه بگویم؟ آیا باید به تو بگویم که از مهرت آگاه باشی یا اینکه به تو یادآوری کنم که چقدر بخشنده هستی؟
هوش مصنوعی: آنچه که برای تو روشن نیست، چیست و آنچه را که فراموش کردهای، چه کسی است که در این دنیا وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای تو که از جهل دوری و علمت خالی از هر گونه فراموشی است و هیچ چیزی بر تو پنهان نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس را مانند او که همچون خورشید به روشنایی میتابد، بر نگزیدهای.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا نادیده بگیری و صدایم را نشنوی، لطفاً به من گوش کن و به خواستههایم توجه کن.
هوش مصنوعی: چون تو خود را از تصویر من خارج کردهای، دیگر نیازی به شفاعت نداری، زیرا خودت باعث شدهای که این رابطه به پایان برسد.
هوش مصنوعی: وقتی که من از چهرهات دور شدم، دیگر هیچ چیز در این سرزمین، چه تر و چه خشک، برای من خانهای باقی نماند.
هوش مصنوعی: تو دعای مرا به مانند آب روان کردی، پس باید که به من نعمت بدهی و درخواستهایم نیز برآورده شود.
هوش مصنوعی: تو در آغاز دعا را درخواست کردی و در پایان نیز امید داری به اجابت آن.
هوش مصنوعی: من با افتخار ادعا میکنم که شاه جهان برای بندگانش از گناهکاران عفو کرده است.
هوش مصنوعی: من خودم دردی هستم که همیشه در خودم غرق بودم، اما شاه به من توجه کرد و خودش داروی تمامی دردهای من شد.
هوش مصنوعی: در گذشته مانند دوزخی بودم که پر از شور و شوق و بینظمی بودم، اما حالا با لطف و فضل او به آرامش رسیدهام و مانند کوثر، که نماد صفا و پاکی است، شدهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که آتش دوزخ او را بسوزاند، من دوباره او را از بدنش میبهارم.
هوش مصنوعی: کار کوثر چه حالی دارد که هر کسی از دیدن او دچار سوختگی و از دست رفتن میشود، در حالی که او همیشه چیزی گرانبها و پر ارزش برای دیگران دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه و به تدریج، من نوید دهندهی رحمت هستم، چونکه آتش جهنم من را سوزانده است و من دوباره خود را بازمیگردانم.
هوش مصنوعی: دوزخ شبیه سرمای سخت پاییز است، در حالی که بهشت مانند بهار زیبا و دلنشین است، ای گلستان!
هوش مصنوعی: دوزخ و مرگ و خاک قبر وجود دارند، اما مانند کوثر، که به زیبایی و سرزندگی تعبیر شده است، در کنار آنها نیز چیزی زیبا و خوشمزه وجود دارد.
هوش مصنوعی: شما که به خاطر عذاب دوزخ آسیب دیدهاید، با لطف و کرامت خود به سوی بهشت (کوثر) میروید.
هوش مصنوعی: زمانی که هر چیز خلق میشود و وجود مییابد، آیا کسی میتواند بر لطف و مهربانی تو افزوده شود؟ ای نگهدارنده و همیشه زنده!
هوش مصنوعی: به زبان ساده، این جمله بیان میکند که با generosity و بخشندگی میتوان به دیگران کمک کرد و مشکلات و نواقص آنها را برطرف کرد. در واقع، بخشش میتواند به اصلاح و بهبود وضعیت دیگران کمک کند.
هوش مصنوعی: از این بندگان که فقط به لذات مادی خود میپردازند، بگذر و از رحمت گستردهتری که در دل خداوند وجود دارد، بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: بخشیدن و عفو کردن دیگران مثل جویبار و سیلی است که به سوی دریا میروند و به جمعیت خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: عفو و بخششها هر شب از این دلهای زخمی مانند کبوتر به سمت تو میآید، ای بزرگوار.
هوش مصنوعی: در سحرگاه، آنها را رها کن تا به شب، این بدنها را در اسارت نگهداری.
هوش مصنوعی: در زمان غروب، بار دیگر پرندگان به خاطر عشق به آن ایوان و بام، در حال پرواز هستند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که رویای وصال تو از جانم برود و نفسم از تو دور شود، نزد تو نخواهم آمد، چون از تو امید و عشق دارم.
هوش مصنوعی: زنان پرواز کرده در آسمان، سرنگون میشوند و به یاد میآورند که همگی به سوی او برمیگردیم.
هوش مصنوعی: صدای âm میآید، بیایید! پس از آن برگشت، از حرص و نگرانی خبری نیست، به خاطر آن کرم (خدا).
هوش مصنوعی: شما باید بدانید که من از جهان بسیار سختیها و رنجها را تحمل کردهام، پس مرا به خوبی بشناسید.
هوش مصنوعی: زیر سایهٔ این درخت زیبا و دلنشین، راحت بنشینید و پاهایتان را دراز کنید.
هوش مصنوعی: دستهای زیبا و پرنقش و نگار، به خاطر دین و اعتقادات به دور هستند و در عوض، در کنار ملائکه و حوریان جاویدان قرار دارند.
هوش مصنوعی: زیباییها و دلرباییهایی که با مهربانی و محبت میآیند، پس از مدتی دوری و سفر، به آنجا برگشتهاند و حالا در کنار صوفیان حضور دارند.
هوش مصنوعی: صوفیان پاک و خالص مانند نور خورشید هستند که مدتی روی زمین و خاک نشستهاند و به آن آلودگیها و کثیفیها برخورد کردهاند.
هوش مصنوعی: بیاثرها از دور با همان شفافیت و روشنی نور خورشید به سمت بلندای کامل آمدند.
هوش مصنوعی: این گروه از مجرمان، ای مجید، به پایان کارشان رسیدهاند و سرنوشتشان مشخص شده است.
هوش مصنوعی: آنها بر اشتباهات و گناهان خود آگاه شدند، هرچند که به دلیل مقام و ویژگیهای خاصی که داشتند، در برابر حقیقت ناتوان بودند.
هوش مصنوعی: اکنون به سمت تو آمدهاند و با آه و نالهای از تو درخواست کمک دارند، ای کسی که لطف و مهرت، گنهکاران را از مسیر خطا بازمیدارد.
هوش مصنوعی: آلودگان را به سوی پاکی و عفو دعوت کن، چون در فرات مثل چشمهای برای شستشو و پاک شدن است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر اثر آن گناه بزرگ، پاکی و تطهیر انجام شود، در صف درستکاران و پاکان برای نماز حاضر میشوند.
هوش مصنوعی: در میان آن صفوف، افرادی که به حدی زیاد نورانی هستند، غرق شدهاند و ما صفوف را تشکیل دادهایم.
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت از توصیف این وضعیت به میان آمد، هم قلم شکست و هم کاغذ پاره شد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به عمق دریا دست پیدا کند و برهای هرگز نمیتواند شیر را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: اگر حجاب و مانعی بر سر راه توست، از آن عبور کن تا بتوانی شکوه و عظمت پادشاهی را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: اگرچه آن مردمی که در حال مستی بودند، جام تو را شکستند، اما بهانهای برای این کار دارند؛ زیرا آنها از نوبه خود مست عشق تو بودهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شادی و سرخوشی آنها از خوش شانسی و ثروت نیست، بلکه این خوشحالی به خاطر وجود تو و تأثیر تو بر زندگیشان است، نه به خاطر نوشیدنی یا مشروبات الکلی.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و مست، لطفاً از شدت خشم خود بگذر و مرا که در مستی غرق شدهام ببخش.
هوش مصنوعی: لذت خاصی که در زمانی مشخص به تو میرسد، زمانی به اوج خود میرسد که تحت تأثیر صد نوع شراب نباشد.
هوش مصنوعی: چون من را مست کردهای، دیگر به مرزها اهمیت نده. چون در حالتی هستم که قوانین و حدود عادی را درک نمیکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که بیدار شوم و درک کنم، مرا بزن که دیگر نمیخواهم به حالت بیداری ادامه دهم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از محبت و نعمتهای تو بهرهمند شود، تا ابد از سختیها و تنگناها نجات مییابد.
هوش مصنوعی: کسانی که در خلسه و سرمستی عشق شما غرق شدهاند، همیشه در آن حال باقی خواهند ماند، زیرا کسی که خود را فدای شما کرده است، دیگر نمیتواند برپا بایستد.
هوش مصنوعی: با نیکویی تو دل ما را به سمت تو میکشاند و میگوید که عشق ما در عشق تو قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تو مانند مگسی هستی که در دوغ افتاده و نمیدانی که در چه حالتی قرار داری. گویی فکر میکنی مستی، اما در واقع فقط مشغول تماشا و سرگردانی هستی.
هوش مصنوعی: کرکسها به خاطر تو از شادی سرمست میشوند، ای مگس، چونکه تو را بر روی دریاچهای از عسل میبینی.
هوش مصنوعی: کوهها مانند ذرات ریز، به شادی و شگفتی در اطراف تو هستند و تو با دست خود، دنیای گستردهای را با نقطه، پرگار و خط شکل میدهی.
هوش مصنوعی: فتنهای که باعث ترس و لرز دیگران میشود، تو را به لرزه در میآورد. هر سنگ گرانبهایی در این دنیای پر از ارزانی و بیقیمتی، در واقع تو را میلرزانند.
هوش مصنوعی: اگر خدا به من پانصد دهان میداد، میتوانستم شرح تو را، ای جان و جهان، بیان کنم.
هوش مصنوعی: من فقط یک دهان دارم که به خاطر تو، ای دانای بزرگ، از خجالت در هم رفته و شرمنده است.
هوش مصنوعی: من نباید از وجود خود کمتر باشم، زیرا اصل وجود من از کلام و ارادهای سرچشمه میگیرد که این جماعت به آن وابستهاند.
هوش مصنوعی: صد هزار نشانه و اثر نهانی وجود دارد که منتظرند تا با رحمت و لطف از عدم خارج شوند و به جلوه درآیند.
هوش مصنوعی: از درخواست تو، سرم به زیر میرود و به پیش آن مهربان میروم که مرا به خود جلب کرده است.
هوش مصنوعی: تمایل و علاقه ما به تو ناشی از درخواست توست، و این کشش و جذب حقیقی در هر مسیر و جایی که آدمی حرکت میکند، وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمین بدون وزش باد، خاک را به هوا نمیبرد و کشتی نیز بدون دریا نمیتواند راه خود را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: هیچ کس در برابر آب زندگی نمیمیرد، زیرا آب زندگیبخش میتواند درد را هم درمان کند.
هوش مصنوعی: آب حیاتی که به جان دوستان انرژی میدهد، مانند آبی است که در یک بوستان سبز و شاداب جریان دارد.
هوش مصنوعی: عاشقان موت نمیپذیرند و به عشق او زندگی میکنند. دلهای آنها از جان و آب حیات جدا شدهاند.
هوش مصنوعی: عشق تو به ما آرامش و شادابی بخشید، به گونهای که زندگیامان به چشم دیگران بیارزش و کمفروغ به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هر جان و روحی از آب حیات سرچشمه میگیرد، اما آنچه واقعاً زندگیبخش است، آب حیاتی است که تو داری.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که زندگی میکنیم، به نوعی مرگ و زندگی جدیدی را تجربه میکنیم تا اینکه بتوانیم زیباییهای دست آن محبوب را ببینیم.
هوش مصنوعی: این مردن برای من مانند خواب است، زیرا به برانگیختن دوبارهام اعتماد دارم، ای خدا.
هوش مصنوعی: اگر هفت دریا به هر دلیلی تبدیل به سراب شود، ای آب، تو همچنان میتوانی ما را بینصیب نگذاری و به ما آرامش و حیات ببخشی.
هوش مصنوعی: عقل انسان از ترس مرگ و پایان عمر دست و پایش میلرزد، اما عشق که ماهیتی شاد و بیپروا دارد، از باران و دشواریها نمیترسد، مانند سنگی سخت نمیشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مثنوی، همچون یک کتاب ارزشمند و آسمانی، در میان آسمان جان به درخشش درآمده و بر افراشتهای همچون ستارههاست.
هوش مصنوعی: هرکس که بخواهد در این دنیا راهی پیدا کند و به مقصد برسد، بدون دانش و آگاهی نمیتواند موفق شود. فقط کسی که راه و چاه را خوب میشناسد و اطلاعات لازم را دارد، میتواند به مقصد برسد.
هوش مصنوعی: تنها تماشای او باقی مانده است و دیگران از اوج و بلندی او بیخبرند و از ارتباطش با قرآن غافلاند.
هوش مصنوعی: در شبها آشنا شو تا صبح با این ستارههای که دیوانگی را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: هر کسی در برابر نیروهای منفی و خطرناک، مثل دیوهای بدگمان، در تلاش است و مانند نفطاندازانی هستند که میخواهند دژ آسمان را تقویت کنند.
هوش مصنوعی: اگر ستارهای مانند عقرب با دیو همنشین باشد، مشتری به عنوان بهترین و نزدیکترین یار محسوب میشود.
هوش مصنوعی: اگر قوس و کمانی بتواند تیر دیو را بزند، پس این دلو پر از آب است که برای کشاورزی و میوهدهی استفاده میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که ماهی (حوت) میتواند کشتی را بشکند، اما دوست، مانند گاو (ثور) حرکت میکند و کشتی را استوار نگه میدارد.
هوش مصنوعی: اگر شمس در دل شب همچون شیری قوی عمل کند، گرانبهای لعل به مانند جامهای از ابریشم به او خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر موجودی که از عدم به وجود آمده است، یک جنبه تلخ و یک جنبه شیرین دارد.
هوش مصنوعی: دوست باش و از خلق و خوی ناپسند خود دور شو تا حتی از زهر هم شیرینی را بچشی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه فاروق در برابر مشکلات مقاوم است، هیچ آسیبی نمیتواند به او برسد؛ چرا که دارویی که او دارد، همچون قند شیرین و تسکیندهنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.