گنجور

 
مشتاق اصفهانی

افغان ز شیشه چرخ کاین واژگونه مینا

آخر می اجل ریخت در جام میرمعصوم

او بود طایر قدس شد زین چمن که گیتی

ویرانه است و باشد ویرانه درخور بوم

القصه زین غم‌آباد چون رفت در وفاتش

دل‌ها شدند مغموم جان‌ها شدند مهموم

کلکم نوشت مشتاق تاریخ رحلت او

یزدان کند به جنت مأوای میرمعصوم