افغان ز شیشه چرخ کاین واژگونه مینا
آخر می اجل ریخت در جام میرمعصوم
او بود طایر قدس شد زین چمن که گیتی
ویرانه است و باشد ویرانه درخور بوم
القصه زین غمآباد چون رفت در وفاتش
دلها شدند مغموم جانها شدند مهموم
کلکم نوشت مشتاق تاریخ رحلت او
یزدان کند به جنت مأوای میرمعصوم