گنجور

 
مشتاق اصفهانی

واحسرتا که غوطه زد آخر بخاک و خون

چون صید خورده تیر جفا میرزا رحیم

جز زخم کین نچید گلی زین چمن گذشت

بس تندتر ز باد صبا میرزا رحیم

از لب پی شکایت اعدا به پیش دوست

گردد چو غنچه مهرگشا میرزا رحیم

آه از دمی که همچو گل از خاک سرزند

خونین کفن بروز جزا میرزا رحیم

القصه چون شهید جفا گشت و جا گرفت

بر صدر محفل شهدا میرزارحیم

مشتاق گفت از پی تاریخ فوت او

بس حیف از آن شهید جفا میرزارحیم