به ناله صبحدمم بلبل خوشالحان گفت
که از جفای گل آن میکشم که نتوان گفت
به گوش جان دلم این نکته دوش پنهان گفت
غمیست عشق که نتوان نهفت و نتوان گفت
جگرخراش از آن شد صفیر مرغ اسیر
که هرچه گفت ز محرومی گلستان گفت
حدیث پیک صبا کرد بازم آشفته
که گفت قصه زلف تو و پریشان گفت
کسی که سر زد از او راز عشق فرقی نیست
گر آشکار نگفت این حدیث و پنهان گفت
ز دوری چمن آن بلبلم که تا جان داد
به ناله قصه دور و دراز هجران گفت
مزن ز حوصله گو لاف خستگی در عشق
که درد خود به طبیب از برای درمان گفت
نکرده خدمت استاد کس نشد استاد
نخستم این سخن استاد در دبستان گفت
چنان برت بخروشم که عندلیب به گل
به ناله درد دل خویش با صد افغان گفت
نظر به همت مشتاق کن که در همه عمر
نگفت جز سخن عشق و هرچه گفت آن گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بلبل خوشالحان از درد و رنجی که از جدایی گل میبرد، ناله میکند. او با صدای دلخراش خود از غم عشق میگوید و اشاره میکند که این غم نه قابل پنهانسازی است و نه قابل بیان به راحتی. بلبل که در قفس گرفتار است، از حسی عمیق و دوری از چمن و گلستان میگوید. او به بیان معانی عشق میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که هیچکس نمیتواند از عشق و دردهای آن فرار کند. شاعر در نهایت میگوید که همواره سخن از عشق گفته است و این مضمون همیشگی زندگی او و شنوندگانش بوده است.
هوش مصنوعی: در صبح زود، بلبل خوشصدا با نالهای اظهار کرد که از بیمهری گل آسیب میزنم به گونهای که نمیتوانم به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: دیشب در دل من، صدای غم عشق به گونهای پنهانی به گوش جانم رسید؛ غمی که نه میتوان آن را پنهان کرد و نه میتوان به زبان آورد.
هوش مصنوعی: عذابآور از آن شد صدای پرندهای که در قفس است، که هر چه گفت به درد دوری از گلستان اشاره داشت.
هوش مصنوعی: پیک صبا برای من داستانی از زلف تو روایت کرد و در حالی که دلش آشفتگی داشت، داستانی پریشان و زیبا از آن گفت.
هوش مصنوعی: کسی که محبت و عشق را به ما نشان میدهد، فرقی نمیکند که این احساس را به وضوح بیان کند یا به صورت پنهانی.
هوش مصنوعی: بلبلی که به خاطر دوری از چمن جانش را در نالهای سر داده، داستان طولانی و غمانگیز جدایی را روایت میکند.
هوش مصنوعی: نگو به خاطر خستگی در عشق، از اندازهی صبر و حوصلهات بگو، چون خود درد را باید به پزشک بگویی تا برای درمانش راهی پیدا کند.
هوش مصنوعی: کسی که به استاد خدمت نکرده باشد، نمیتواند استاد واقعی شود. این جمله را استاد در مدرسه بیان کرد.
هوش مصنوعی: به گونهای بر تو غمگین میشوم که چون بلبل بر گل، از درد دل خود با صدای بلند ناله میزنم.
هوش مصنوعی: به تلاش و اراده عاشقانه دیگران توجه کن، زیرا در تمام عمر فقط از عشق صحبت کرده و هر آنچه که گفته، عاشقانه بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شنیدهام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت
فِراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر
کنایتیست که از روزگارِ هجران گفت
نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز
[...]
صبا حکایت زلف مرا پریشان گفت
سیاهکاری شوریده باز نتوان گفت
خط غبار که تعلیق ثلث عارض تست
محققش بتوان نسخ خط ریحان گفت
نسیم طرهّ سنبل به هم برآمده یافت
[...]
شنیده ام که به گل بلبل سحرخوان گفت
که شکر نعمت صبح وصال نتوان گفت
درون غنچه چرا خون و جیب گل چاک است
اگر نه مرغ چمن داستان هجران گفت
سماع لحن مغنی خوش است وین نکته
[...]
بیا که هاتف میخانه دوش پنهان گفت
به من حکایتی از سر می که نتوان گفت
چو گشت واقف ازین حال پیر باده فروش
میم به تهنیه داد و به لطف و احسان گفت
که ای گدای خرابات ناامید مباش
[...]
بر آستانه اش امشب خوشم که جانان گفت
که دوش قصه ی محرومی تو دربان گفت
شد آشکار، ز کم ظرفی حریفان راز
وگرنه پیر مغان آنچه گفت پنهان گفت
غم نهانی من گفت با رقیب و دریغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.