گنجور

 
مشتاق اصفهانی

یک گل بساحت چمن و طرف باغ نیست

کز غیرت عذار تو چون لاله داغ نیست

دارم ز ساغر تهی فقر سر خوشی

مستم ز باده‌ای که مرا در ایاغ نیست

خون میچکد ز ناله مرغ قفس چرا

خارش اگر بدل ز تمنای باغ نیست

مهر تو پرتوم بدل افکنده خانه‌ام

روشن ز نور شمع و فروغ چراغ نیست

مقصود عالمی تو و در تست آنچه هست

جوید چه رهروی که تو را در سراغ نیست

این درد دیگرم که بکوی غمت مرا

الماس بهر زخم و نمک بهر داغ نیست

تو آتشی و ما ز تو بی‌تاب چون سپند

از ما تو فارغ و ز تو ما را فراغ نیست

آشفته مغز ما نه همین از شمیم اوست

زان زلف کو کسی که پریشان دماغ نیست

مشتاق رفت از سر کویت ز جوش غیر

صد حیف ازین چن که درو غیر زاغ نیست

 
 
 
اهلی شیرازی

بی داغ عشق یکرگ من چون چراغ نیست

داغی نهاده ام که دگر جای داغ نیست

آشفته دل ز زلف توام با بنفشه گوی

تا ناز کم کند که مرا آن دماغ نیست

امروز با وجود تو یوسف بود عدم

[...]

بابافغانی

دیوانه ی ترا هوس گشت باغ نیست

در گلشنم مخوان که مرا این دماغ نیست

همکاسه چون شود بحریفان درد نوش

آنرا که غیر پاره ی دل در ایاغ نیست

می سوزم و رقیب همان خنده می زند

[...]

نظیری نیشابوری

بی عشق عقل را هنری در دماغ نیست

بد سوزد آن فتیله که از شعله داغ نیست

هرگز فرشته از سر بامش نمی پرد

آن را که مرغ نامه بری در سراغ نیست

طعنم به بی خودی چه زنی محتسب برو

[...]

صائب تبریزی

تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست

پروانه نجات به نام چراغ نیست

در زیر آسمان که نفس می کشد به عیش؟

در تنگنای بیضه نسیم فراغ نیست

ناصح ز پنبه کاری داغم به جان رسید

[...]

قدسی مشهدی

زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست

در کار شبروان گرهی چون چراغ نیست

هر شب گل چراغ بهار دگر کند

بلبل گمان مبر که ز پروانه داغ نیست

چون غنچه برنیاورد از شرم سر ز جیب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه