گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی

با غیر چو میکشی می ناب

خون شد جگرم زرشگ دریاب

هیهات رهش فتد بمنزل

شد قافله و پیاده در خواب

در بادیه تشنه لب چه سازد

گر جان ندهد ز حسرت آب

رفتیم و کسی ز ما نپرسید

این بود وفای عهد احباب

از کوی مغان کجا رود دل

یک کشتی و صد هزار گرداب

مقصود ز سجده بتان اوست

چشمی بگشا ببین و دریاب

گرنه خم ابروی تو دیده است

بر قبله چراست پشت محراب

از شوق محیط میخروشد

نالان نبود ز کوه سیلاب

خیزد چه ز باد شرطه مشتاق

افتاد چه کشتیم بگرداب