من به قلزم می خیمه چون حباب زده
قدح به میکده عشق بیحساب زده
ز زور باده عشق بتان شهرآشوب
چو موج غوطه به دریای اضطراب زده
گهی به روی زمین چون غبار افتاده
گهی به سطح هوا خیمه چون سحاب زده
به سوی دیر شدم بهر چارهجویی خویش
علیالصباح ره کاروان خواب زده
به عرض ره بت مشکین کلاله دیدم
هزار حلقه به هر موی پیچ و تاب زده
ز باده رطل گرانی به دست داشت که بود
ره هزار چو من خانمان خراب زده
ز دست خویش به دست من آن قدح مشتاق
نهاد و گفت دم از لطف بیحساب زده
بگیر و دم مزن و بیدرنگ بر سرکش
که هم شراب کند چاره شراب زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حال و هوای عاشقانه و ناپایداری خود میپردازد. او به قلزم (دریا) میخیمه میزند و نشان میدهد که تحت تأثیر عشق و میخوارگی، دچار اضطراب و ناآرامی شده است. لحظاتی چون غبار بر زمین میافتد و گاهی مانند ابر در آسمان معلق میشود. شاعر در جستجوی آرامش به میخانه میرود و در این جا با زیباییهای حیرتانگیزی روبهرو میشود. او از بادهای سنگین و سنگینی عشق میگوید و به قدحی که به او داده شده اشاره میکند. این لحظهها نشاندهنده تنش بین عشق و بیقراری هستند و او را به نوشیدن شراب و غرق شدن در آن دعوت میکند. در نهایت، شاعر بر این تأکید دارد که چارهای جز نوشیدن شراب و تسلیم در برابر عشق وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من همچون حبابی در دریا خیمه زدهام، زیرا در میکده عشق، بیوقفه و بدون حساب، نوشیدنی مینوشم.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و مستی، همچون امواج دریا، در هیجان و نگرانی غوطهور هستم. عشق و زیباییهای شهر مرا به تلاطم و شور و هیجان انداخته است.
هوش مصنوعی: گاهی بر روی زمین مانند غبار افتادهام و گاهی در آسمان مانند ابری که چادر زده باشد، قرار دارم.
هوش مصنوعی: در صبح زود به سوی محلی رفتم تا برای مشکلاتم راه حلی پیدا کنم، در حالی که کاروانی از خواب بیدار نشده در حال حرکت بود.
هوش مصنوعی: در مسیرم، دختر با موهای مشکی را دیدم که هر رشته مویش به دور حلقهای پیچیده شده بود و زیباییاش چشمنواز بود.
هوش مصنوعی: در دستش بادهای سنگین داشت که چون من، هزاران نفر را خراب کرده است.
هوش مصنوعی: نوشیدنی را که خودت به من دادهای، با اشتیاق فراهم کردهای و با مهربانی دربارهی نعمتهای بیپایان صحبت میکنی.
هوش مصنوعی: «بگیر و حرف نزن و بیدرنگ برو سراغ آنکه در حالت مستی، خود را بهتر از شراب میداند.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرگه آن صنم سرو قد شتاب زده
درآمد از در ابن یمین شراب زده
عرق نشسته ز می بر عذار نازک او
چنانکه بر ورق یاسمین گلاب زده
شکنج طره او بر رخش فتاده چنانک
[...]
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
[...]
زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده
شکسته رنگ چو گلهای آفتاب زده
رخ تو گلشن حسن است و نرگس مستت
میان لاله و نسرین فتاده خواب زده
من از لب تو خرابم همآن دوای منست
[...]
در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز ترک کله ضمه برسحاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشته ی رحمت
[...]
عرق به برگ گلت می دود شتاب زده
نگاه گرم که این نقش را بر آب زده؟
چه خانه ها که رساند به آب، طوفانش
رخی که از نگه گرم شد گلاب زده
ز خنده اش جگر آفتاب می سوزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.