عاقل کجا و بر سر دنیا گریستن
امروز باید از غم فردا گریستن
گوشد دلم بصرفه خون و فغان کزو
باید گرفت قطره و دریا گریستن
باشد نتیجه دل پرخون عاشقان
در محفل نشاط چو مینا گریستن
یکقطره آب و بره تشنه خارها
باید مرا بآبله پا گریستن
ابریست دیده تر مجنون او که هست
کارش همین بدامن صحرا گریستن
چون شیشه شکسته مرا از هجوم شوق
باید ببزمت از همه اعضا گریستن
مشتاق غیر خار چه روید ز شوره بوم
تا کی بدشت خار تمنا گریستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود میپردازد و از غم و اندوهی که ناشی از عشق و دوری است صحبت میکند. او به عاقلانی اشاره میکند که در این دنیا از غم گریه میکنند و به این نکته میپردازد که دل او به خاطر دردهایی که تحمل میکند، باید گریه کند. در ادامه، او از گرفتار شدن در عشق و حماقت خود سخن میگوید و به صحنههایی از اشک و درد اشاره میکند. شاعر به زیبایی تضادهایی چون شوق و غم، بینهایت و محدودیت، و عشق و اندوه را به تصویر میکشد و نشان میدهد چگونه احساسات عمیق میتوانند انسان را به گریه وادار کنند.
هوش مصنوعی: عاقل کسی است که به خاطر دنیا، امروز نباید گریان باشد، بلکه باید از غم فردا و مشکلات آینده نگران باشد.
هوش مصنوعی: دل من از شدت درد و غم به شدت ناله میکند و از آنچه بر من میگذرد، باید قطرهای اشک بریزم و دریایی از گریه کنم.
هوش مصنوعی: عاشقان با دلهای شکسته و پرخون خود در جمع شادمانی مانند مینا، اشک میریزند.
هوش مصنوعی: یک قطره آب و برهای تشنه، چقدر باید برایم سخت باشد که بر روی خارها پایم را بگذارم و گریه کنم.
هوش مصنوعی: چشمان مجنون مانند ابری همیشه بارانی است، چرا که او تنها کاری که میکند این است که در دامن صحرا اشک بریزد.
هوش مصنوعی: از شدت شوق و هیجان، مانند شیشهای که شکسته است، باید به همه اعضای وجودم اجازه دهم که گریه کنند و احساساتم را آزادانه نشان دهم.
هوش مصنوعی: علاقهمندان به عشق و زیبایی چرا باید در سرزمین بیروح و کسلکنندهای که فقط خاری در آن یافت میشود، درد بیپاسخی را تحمل کنند؟ تا کی باید به خاطر آرزوها و خواستههای خود بگریند، در حالی که به هیچ چیز زیبایی دست نمییابند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن
پنهان ملول بودن و تنها گریستن
بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار
خندیدن آشنا نبود با گریستن
دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم
[...]
چند ای دل غمین به مداران گریستن؟
عیب است قطره قطره ز دریا گریستن
از گریه خوشه های گهر چید دست تاک
دارد درین حدیقه ثمرها گریستن
صبح امید می دمد از دیده سفید
[...]
باشد اگر امید اثر با گریستن
کی دل کشد به خنده، بود تا گریستن
ای شمع،این قدر به تو لذت نمی رسد
سوز و گداز از تو و از ما گریستن
دیوانه خصلتیم، ز ما پر بعید نیست
[...]
امروز چون توان به مدارا گریستن
باید چو ابر دجله و دریا گریستن
در ماتم حسین علی گر نریزی اشک
بر حال خویش گریه کن از ناگریستن
کارم در این غم است چو شمع سر مزار
[...]
خوش عشرتی است با دل دانا گریستن
بر کشت خویش در دل شبها گریستن
بر حال خود به درگه او پیشبینیای است
امروز در مصیبت فردا گریستن
باید به پای سرو چمن با صد آرزو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.