عاقل کجا و بر سر دنیا گریستن
امروز باید از غم فردا گریستن
گوشد دلم بصرفه خون و فغان کزو
باید گرفت قطره و دریا گریستن
باشد نتیجه دل پرخون عاشقان
در محفل نشاط چو مینا گریستن
یکقطره آب و بره تشنه خارها
باید مرا بآبله پا گریستن
ابریست دیده تر مجنون او که هست
کارش همین بدامن صحرا گریستن
چون شیشه شکسته مرا از هجوم شوق
باید ببزمت از همه اعضا گریستن
مشتاق غیر خار چه روید ز شوره بوم
تا کی بدشت خار تمنا گریستن