از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
وین موجهای خون گل طوفان آتش است
آهم شرر فشان شده یاران حذر کنید
کاین آه در تراوش باران آتش است
اشگی که میرسد ز درونم به چشم تر
سیلی است کش گذر به بیابان آتش است
آه بلند شعلهٔ من گرد کوی او
شب تا به روز مشعله گردان آتش است
چشم کرشمه ساز تو را از نگاه گرم
پیوند تیر غمزه به پیکان آتش است
از آه من مپوش رخ آتشین که باد
هرچند جان گزاست ولی جان آتش است
دود درون محتشم از بس صفای دل
مانا به شعلههای درخشان آتش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات شدید عشق و درد ناشی از آن پرداخته است. شاعر با استفاده از تصویرسازیهای آتش و شعله، به توصیف عواطفی میپردازد که از دل برمیخیزند و به چشمها و قلبش منتقل میشوند. او از اشکهای داغ و آتشین بودن آتش عشق خود سخن میگوید و اشاره میکند که این احساسات میتوانند بسیار سوزاننده و ویرانگر باشند. همچنین، شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر نگاه او بر دل و جانش اشاره میکند و در نهایت، آشکار میسازد که هرچند این احساسات بسیار دردناک هستند، اما در عین حال جلوهای درخشان و شگفتانگیز نیز دارند.
هوش مصنوعی: از اشک داغ چشمانم که همانند آتش است، این جریانهای خونی در گل، نشانهای از طوفانی از آتش هستند.
هوش مصنوعی: آه و ناله من به مانند جرقههایی است که در حال پخش شدن هستند، دوستان مراقب باشید که این ناله در کنار باران میتواند آتشین و خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: اشکی که از عمق وجودم به چشمانم میرسد، مانند سیلی است که به سرعت میگذرد و به بیابانی پر از آتش میماند.
هوش مصنوعی: آتش دل من در مسیر کوی یار همچون مشعلی میسوزد و در تمام شبانهروز روشن است.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و جذاب تو به قدر حرارت و جذابیت نگاهش، میتواند احساسات عمیق و سوزانی را ایجاد کند که مانند تیر و آتش عمل میکند.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه من چهرهی داغ و آتشین خود را پنهان نکن، چون باد هرچند میتواند آسیب برساند، اما در حقیقت خودش نیز از آتش تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: دود درون محتشم به خاطر پاکی و روشنی دل، شبیه به شعلههای درخشان آتش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لعل آتشین تو دل کان آتش است
زان لعل سوخته ست دل و جان آتش است
بشکن بتان آزر ازان رو خلیل وار
کان روی تو نه روی گلستان آتش است
سرگشته عاشق از تو، بگو، گوی چون برد
[...]
تا روی دل فروز تو بستان آتش است
دل نغمه سنج گلستان آتش است
یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ
از شعله ی جمال تو در جان آتش است
گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست
[...]
اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است
دریای شعله مایه باران آتش است
هر دم به جانبی ز دلم شعله سر زند
یاران در این خرابه مگر کان آتش است
شب هر نفس که بی تو کشیدم چنان نمود
[...]
داغ دلم گلی ز گلستان آتش است
شور محبتم نمک خوان آتش است
هان ای فرشته بر سر خاک شهید عشق
ننهی قدم دلیر، که طوفان آتش است
منعم مکن ز ناله که این خون گرفته دل
[...]
خوی بر رخت که رشک گلستان آتش است
هر قطره شبنم گل بستان آتش است
جز دود بال و پر به مشامش نمیرسد
پروانه مدّتی است که مهمان آتش است
تکرار درس شعله کند تا سحر چو شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.