گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر

بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر

عمرت دراز باد که آمد طرب فزا

با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر

سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت

در گلشن زمانه و در جویبار عمر

صبر و قرار عمر، تو بودی و بی تو رفت

از کف زمام طاقت و صبر و قرار عمر

هر دم که بی تو می گذرد دیده جای اشک

خون گریدا به حال من زار و کار عمر

آشفته تر زطره ی تو گشته حال من

آشفته تر زحالت من، روزگار عمر

تاری اگر زطره ی تو افتدم، به چنگ

آید به دولت تو به دست، اختیار عمر

هرکس که دید روز وداع تو واقف است

بر بی دلان چه می گذرد، از گذار عمر

هر دم که بی حضور عزیزان به سر رود

انصاف، خواندنش نتوان از شمار عمر

به گرفته دل غبار کدورت زهستیم

کو نیستی که شویَدم از دل غبار عمر

جز کشتگان دوست که جاوید زنده اند

جاوید بر نخورده کس از شاخسار عمر

غفلت نگر که پیک اجل در رسید و باز

دل بسته ای به دولت بی اعتبار عمر

فهم سخن اگر ننمایی، شگفت نیست

هوشت زسر ربوده می خوشگوار عمر

خواهی زخواب غفلت، بیدار شد ولی

صهبای مرگ بشکندت، چون خمار عمر

با رشته ی ولای بتولش، چو بستگی است

از هم گسسته می نشود، پودر و تار عمر

خورشید آسمان ولایت که پرتوی

ز انوار او است شمس وجود نهار عمر

هر تن که عاری است زتشریف مهر او

باشد دو روزه صحبت او ننگ و عار عمر

اوقات عمر صرف ثنایش کنم که هست

این شیوه مایه ی شرف و افتخار عمر

گر هیچ یادگار نباشد «محیط» را

این نغز گفته بس بودش یادگار عمر

 
 
 
حافظ

ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر

بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر

از دیده گر سرشک چو باران چِکَد رواست

کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر

این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است

[...]

صائب تبریزی

از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر

کز موجه سراب بود پود و تار عمر

فرصت نمی دهد که بشویم ز دیده خواب

از بس که تند می گذرد جویبار عمر

برگ سفر بساز که با دست رعشه دار

[...]

فیض کاشانی

ای خرم از نوید قدومت بهار عمر

پژمرد در مفارقتت لاله‏‌زار عمر

این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
جویای تبریزی

غفل نبرده بهره ای از روزگار عمر

وقتی که فوت شد نبود در شمار عمر

با هیچ کس وفا نکند شاهد حیات

پیداست از دورنگی لیل و نهار عمر

هرگز ندیده است کس از سایه اش نشان

[...]

غروی اصفهانی

ای از خط تو سبز لب جویبار عمر

وز غنچۀ تو خرم و خندان بهار عمر

ای در محیط کون و مکان نقطۀ بسیط

رحمی که شد ز دائره بیرون مدار عمر

داغم من از فراغ تو از فرق تا قدم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه