دوش چو در بزم جام، بر لب جانان رسید
دُردکِشان را ز رشک، حمله به لب جان رسید
رونق گلزار را، گُلبن عزّت شکفت
خرّمی باغ را، سرو خرامان رسید
یار درآمد ز در، چهره برافروخته
مجلسیان الحذر، که آتش سوزان رسید
تشنه لبان را روان، سوخت زسوز جگر
ابر کرم ریزشی که وقت باران رسید
صبح سعادت دمید، مژده دولت رساند
پیک مبارک قدم، از بر جانان رسید
قاصد اقبال داد، مژده دیدار دوست
خسته دلان را به تن زمژده اش جان رسید
روشنی آمد پدید، دیده ی یعقوب را
جامه ی یوسف زمصر، به پیر کنعان رسید
قصه ی عشقش به عمر، گفتم گردد تمام
قصه نگشته تمام، عمر به پایان رسید
رفت زمانی که دهر، جور تواند نمود
آن که بود عدل را سلسله جنبان رسید
تا بستاند زچرخ، داد دل عاشقان
داور دنیا و دین، صاحب دیوان رسید
شاه ولایت پناه، کز مدد همتش
دین خداوند را، کار به سامان رسید
چسان تواند «محیط» عرض مدیح شهی
که لافتی به مدحش، زپاک یزدان رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف لحظات خوشی و زیباییها در بزم و عشق میپردازد. شاعر از ورود یار و برکات آن سخن میگوید و اینکه چگونه این عشق و دیدار دل را شاداب میکند. حضور یار، شوری در دل عاشقان ایجاد مینماید و آتش عشق را شعلهورتر میکند. همچنین، شاعر به عدالت و نعمتهای الهی اشاره کرده و از امید به سعادت و حضور داور جهان سخن میگوید. این شعر به جشن و شادی در عشق و زندگی میپردازد و بر اهمیت و زیبایی روابط انسانی و divine تأکید میکند.
هوش مصنوعی: دیشب در جشن و میخانه، وقتی که به کنار معشوقه رسیدم، احساس کردم که شرابنوشان از حسادت به لب معشوقه حمله کردند.
هوش مصنوعی: وقتی باغ گلها شکوفا میشود، عزت و زیبایی گلها در دل آن احساس میشود. همچنین، با رسیدن سروهای زیبای خرامان، خوشحالی و نشاط به باغ میآید.
هوش مصنوعی: دوست از در وارد شد و چهرهاش مانند آتش سوزان در جمعیتی که احتیاط میکردند، درخشید.
هوش مصنوعی: تشنهلبان با گودالهای خشک، در انتظار بارش باران هستند و این باران، یادآور درد و سوز دل آنهاست که به خاطر ناامیدی و آرزوهای برآوردهنشده میسوزد.
هوش مصنوعی: صبحی خوش و روشن فرا رسیده است، که پیام آور خوشبختی و خوشحالی خبرهایی خوش را به ارمغان آورده و به لقاء محبوب رسیده است.
هوش مصنوعی: پیامآور خوشبختی، خبر ملاقات دوست را به دلهای خسته و دلتنگ میآورد و این خبر چنان شادیبخش است که جان را به تن باز میگرداند.
هوش مصنوعی: روشنی نمایان شد، و چشم یعقوب به لباس یوسف از مصر افتاد و به دست پیر کنعان رسید.
هوش مصنوعی: داستان عشق او را به پایان عمرم گفتم که تمام شود، اما داستان هنوز تمام نشده و عمرم به سر رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که زمانه میتواند به ظلم و ستم دست بزند، آن که در زندگیاش به عدالت عمل کرده، به عنوان شاخص و پیشرو در این مسیر، از دنیا رفت.
هوش مصنوعی: زمانی که دوران و تقدیر، خواستههای دل عاشقان را به دست میگیرد، خداوند که مالک عالم و دین است، به یاری آنها میآید.
هوش مصنوعی: شاه بزرگ و پادشاهی که با کمک ارادهاش، دین خداوند به راه راست و نظم در آمده است.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی مانند «محیط» بتواند در وصف و مدح پادشاهی که به واسطهی لطف و ارادهی خداوند به خودجویی میپردازد، سخن بگوید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسید
رایت سلطان عید بر سر میدان رسید
خسرو شب سجده برد بر در سلطان روز
دوش ز درگاه او پشت به خم زآن رسید
بود به میدان عید پیکر خورشید گوی
[...]
آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مایده جان رسید
جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید
لشکر والعادیات دست به یغما نهاد
[...]
آه که بی روی دوست عمر به پایان رسید
وز غم هجران یار نعره به کیوان رسید
سرو خرامان من طره پریشان رسید
سلسلهٔ عشق را سلسله جنبان رسید
چاک به دامان رساند جیب شکیبم که باز
سرو قباپوش من برزده دامان رسید
چشم زلیخای عشق باز شد از خواب خویش
[...]
افسر سلطان گل جانب بستان رسید
لشگر دیماه را عمر بپایان رسید
چند فلک در چمن باز و بساط نشاط
بس ز دل بلبلان بر فلک افغان رسید
تا زندم همچو گل چاک بدامان جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.