پی خرابی دل سیل عشق بنیان کن
رسید و کند زبنیان بنای هستی من
اگر چه کرد خرابم خوشم که می دانم
پی عمارت جان بود این خرابی تن
حجاب چهره ی جانان وجود خاکی تو است
بر این حجاب شراری زبرق غیرت زن
مقیّدان طبیعت اسیر جاویدند
خوشا به حالت آزادگان قید شکن
که رَسته اند زقید عوالم کثرت
فضای خلوت تجریدشان بود مأمن
رسیده اند بدانجا زیُمن همت عشق
که می نگرددشان شک و ریب پیرامن
از این عزیزان عشاق کربلا است مراد
که مالکان نفوسند و تارکان بدن
مرا زواقعه ی کربلا به یاد آمد
حدیث ماتم جانسوز قاسم ابن حسن
به حیرتم که کدامین غمش کنم تقریر
که بود او را بیرون زحد بلا و محن
به شرح ماتم او نیست حاجت گفتار
توان زعشرت وی پی به ماتمش بردن
بساط عشرت او بود خاک قربانگاه
وصال دوست شهادت، لباس عیش کفن
حنای شادی او خون دیده و دل ریش
سرود عیشش افغان و ناله و شیون
گه وداعش با آن همه تحمل و صبر
فتاد بی خبر از خویشتن امام زمن
دریغ و آه از آن دم که در صف هیجا
نشان سنگ ستم گشت آن لطیف بدن
ز منجنیق ستم سنگ بس بر او بارید
شکسته تر زدلش گشت استخوان در تن
نداشت تاب سواری، کشید پا زرکاب
ز پشت زین سمندش به خاک شد مسکن
به زخم بی حد او خاک گشت مرهم نه
به ماه طلعت او مهر بود سایه فکن
به پرسش غم او خاک کرد دلجویی
به شرح حالت وی زخم باز کرد دهن
به خواند خسرو عشاق را که برگیرد
ز خاک مقدم او زاد ره گه رفتن
امیر قافله ی عشق آمدش بر سر
سرش زخاک گرفت و نهاد بر دامن
ز آب دیده بشستن زچهره گرد و غبار
به گریه گفت ای نور دیده ی تر من
گر آن بود که به خوانی مرا به یاری خویش
کنم اجابت و یاری نیارمت کردن
«محیط» خواست چه شرح مصیبتش گوید
رسید برق غم و سوخت نطق را خرمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر عواطف و احساسات عمیق شاعر درباره عشق و معشوق است. شاعر زندگی را به خرابی و ویرانی تشبیه میکند که از عشق به وجود آمده و این خرابی را مقدمهای برای ساختن روح و جان انسان میداند. همچنین بر این نکته تأکید دارد که واقعیات دنیایی و محدودیتهای جسمانی نمیتوانند آزادگان را از رسیدن به معشوق بازدارند.
شاعر به واقعه عاشورا و مصیبتهای آن، به ویژه شهادت قاسم ابن حسن، اشاره میکند و از درد و رنج او سخن میگوید. او به غمی عمیق دچار میشود که ناشی از ظلم و ستم به آن شخصیت لطیف است و افسوس میخورد که چگونه آن جوان دلیر در میدان نبرد جان خود را از دست داده است. در پایان، شاعر با استمداد از معشوق، از او میخواهد که به او یاری رساند و برای بیان این مصیبت عجز و ناتوانی خود را میسازد. این شعر در کل تصویری از عشق و فراق، رنج و مصیبت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سیل عشق به قلب من آسیب زد و بنیاد وجودم را ویران کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه که زندگیام ویران شده و وضعیتی خراب دارم، اما خوشحالم که میدانم این ویرانی فقط برای ساختن و پیشرفت روح من است.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره محبوب تو مانند پردهای است که بر روی وجود خاکیات کشیده شده است و بر روی این پرده، شعلهای از غیرت زنانه در تپش است.
هوش مصنوعی: محدودکنندگان طبیعت همیشه در بند هستند، اما خوشا به حال آنهایی که آزادانه شکستن قیدها را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: افرادی که از محدودیتها و وابستگیهای دنیای مادی رفتهاند، در فضای تهی از این زواید، آرامش و پناهگاه خود را یافتهاند.
هوش مصنوعی: کسانی به بالاترین مرحله عشق دست یافتهاند که در آنجا شک و تردید به دور آنها نیست و همواره مطمئن و آرام به عشق مینگرند.
هوش مصنوعی: این شاعر به افرادی اشاره دارد که در عشق و محبت خود نسبت به کربلا و عاشورا به مراتب بالا و والایی رسیدهاند. آنها کسانی هستند که روح و جانشان در اختیار عشق قرار دارد و از قید و بندهای دنیوی رهایی یافتهاند.
هوش مصنوعی: یاد واقعهی کربلا به خاطرم آمد و داستان غمانگیز قاسم ابن حسن، که قلبها را به درد میآورد.
هوش مصنوعی: به فکر فرو رفتهام که کدام یک از غمهایش را بیان کنم، چرا که او از مرز مشکلات و مشکلاتش فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: برای بیان اندوه او نیازی به توضیح و سخن گفتن نیست، زیرا تنها با دیدن حال و روز او، میتوان به مصیبت و غم او پی برد.
هوش مصنوعی: زندگی شاد و خوش او در زیر سایه فداکاری برای وصال دوست است. حیاتش با قربانی کردن و ایثار و غم جدایی آمیخته شده، و لذتهایش رنگ خود را از این فداکاری گرفته است.
هوش مصنوعی: شادی او مانند حنایی است که در واقع نشانهای از غم و اندوه به همراه دارد، و دلتنگی و درد او با سرودهایی پر از ناله و شیون همراه است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، به دلیل عشق و وابستگی، وداع با او به حدی دشوار میشود که انسان فراموش میکند چه کسی است و تمام صبر و تحملش به یکباره از بین میرود.
هوش مصنوعی: چقدر افسوس و حسرت میخورم از زمانی که آن بدن لطیف در صف تیرهایی که به سمتش میآمد، قرار گرفت و مورد ظلم و ستم قرار گرفت.
هوش مصنوعی: از کمان ظلم، سنگهای زیادی بر او فرود آمد و به قدری آسیب دید که استخوانش در تنش از دلش شکستهتر شد.
هوش مصنوعی: نتوانست بر اسبش سوار شود و پاهایش را از رکاب بیرون کشید و به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: زخم او بیپایان است و تنها خاک به آن آسیبها پاسخ میدهد. مرهمی برای درد وجود ندارد، چرا که زیبایی او همچون ماه درخشان است، این زیبایی همچون سایهای بر روی همه چیز میافتد.
هوش مصنوعی: غم او را که به پرسش کشیدند، با بیان کردن حالش دوباره زخمهای قدیمی را باز کردم.
هوش مصنوعی: به عشق و عشق ورزی توجه کن، زیرا آنگاه که آدمی به سمت او میرود و به جستجوی عشق میپردازد، تمامی موانع و مشکلات از سر راه او برداشته میشود و به آسانی میتواند مسیر خود را پیدا کند.
هوش مصنوعی: امیر قافله عشق به او نزدیک شد و او را از زمین برداشت و بر دامن خود نهاد.
هوش مصنوعی: با اشکهای خود خاک و غبار را از چهرهام میشویم و به گریه میگویم: ای روشنی چشمانم که همیشه دلم به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر تو میخواهی که مرا به کمک خود دعوت کنی، من به دعوتت پاسخ میدهم و به تو یاری میرسانم.
هوش مصنوعی: محیط تلاش کرد که درد و رنج خود را توصیف کند، اما ناگهان احساس غم و اندوهی شدید به او دست داد که باعث شد توان صحبت کردن را از دست بدهد و احساساتی عمیق او را بسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.