گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

ای لعبت فَرّخ رخ فرخنده شمایل

دل ها به تو مشتاق و روان ها به تو مایل

افتاده ی تیر نگهت عارف و عامی

دلداده ی چشم سهیت عالم و جاهل

بر پای دل از سلسله ی موی تو زنجیر

بر گردن جان از سر زلف تو سلاسل

از جور غم هجر تو دست همه بر سر

در خاک سر کوی تو پای همه در گِل

در حلّ یکی عقده زموی تو بماندیم

با اینکه نمودیم بسی حلّ مشاکل

بگشا لب جان بخش که ما سنگ دلان را

در نقطه ی موهوم شده مسئله مشکل

مجموعه ی خوبی شد زآن گه که وجودت

پر گشته زمهر شه فرخنده خصایل

مرآت جمال ازلی شبه پیمبر

مصباح هدا نور خدا شمس قبایل

مقتول نخستین زسلیل شه لولاک

که آمد غم او ناسخ غم های اوایل

فرزانه ذبیحی که به میدان محبت

پیش از همه یاران شده در جستن قاتل

محبوب خلیلی که نموده به ره حق

یک مرتبه هفتاد و دو قربانی قابل

از خویش تهی گشته و سرشار زمعشوق

گردیده زجان دور و به جانان شده واصل

بودی علی اکبر شاه شهدا را

نور بصر و راحت جان و ثمر دل

ز آن رو شه دین گفت پس از وی که نباشم

ای راحت جان بی تو به جان راغب و مایل

رفتی تو و فارغ شدی از اندوه عالم

من ماندم و غم بی تو درین غمکده منزل

در بحر جهان آل علی کشتی توحید

مستمسک این فُلک بَرد رَخت به ساحل

ز انوار علی بن حسین بن علی شد

از عرصه ی دل ظلمت هر وسوسه زائل

چون یار «محیط» است ولای علی و آل

از زلزله ی حشر نگردد متزلزل