گنجور

 
عمعق بخاری

ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل

من شیفته و فتنه آن سنبل و آن گل

زلفین تو قیریست بر انگیخته از عاج

رخسار تو شیریست بر آمیخته بامل

زلفین تو زاغیست بر آویخته هموار

دو ماه بمنقار و دو خورشید بچنگل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode