شمارهٔ ۲۰ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام
ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
بی محمل و عماری بی آشنا و یاری
سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده
دردانه بانوی دهر بی پرده شهرۀ شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده!
ای لالۀ دل ما ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما سر بر فلک کشیده
بنگر بحال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال کز آشیان پریده
یکدسته دلشکسته بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر دیوانه عقل رهبر
لیلی اسیر و اکبر در خاک و خون تپیده
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل اصغر گلو دریده
بر بسته دست تقدیر بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
گر مو بمو بمویم آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
زان لعل عیسوی دم حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز سختیها و مصائب زنی به نام زینب میپردازد که در شرایط بسیار دشواری قرار دارد. شاعر به برادر و خواهرش اشاره میکند و از عشق و نور آنها یاد میکند. او وضعیت تلخ و غمانگیز اجتماع را توصیف میکند، جایی که ظلم و جنایت بر سر مردم میبارد و زینب به عنوان یک شخصیت محوری در این وضعیت، با درد و رنجهای فراوانی روبهروست.
شاعر به تصویرگری فرزندان بیپناه و در دست دشمن و سردرگمی جامعه میپردازد. او به یاد مصیبتهای خانوادگی و اجتماعی میافتد و اشاره به تقدیر محتوم و دردهای پیوستهای میکند که مردم و بهخصوص زینب باید تحمل کنند. در نهایت، شاعر از دل شکستۀ خود و ناتوانی در بیان این دردها به خاطر عظمت مصیبتها میگوید و از ارادت خود به پیامبر اسلام یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای برادر من که همانند یک جهان ارزش داری، تو نور چشمان منی. اما به حال زار خواهرم بنگر که چشمان آسمان هم او را ندیدهاند.
هوش مصنوعی: زن بیپناه و بییار، در آستانهی ناامیدی و دلتنگی، در هر گوشهای از دنیا سرگردان و افسرده است.
هوش مصنوعی: خورشید به عنوان نماد پاکی و بینقصی در پس پردهای از تاریکی و مشکلات پنهان شده است، و فشارهای غم و اندوه باعث شده که این نور درونی کمی تحت تأثیر قرار گیرد و خمیده به نظر برسد.
هوش مصنوعی: این شعر به شخصیت و زیبایی بینظیر یک زن اشاره دارد که در میان همه زنان دیگر برجسته و مشهور است. او بهواسطه رفتار یا تصمیماتش، احساس ناراحتی و دلتنگی را در دل دیگران بهوجود آورده است. در واقع، این زن با زیبایی و جذابیتش، توجه و محبت زیادی را به خود جلب کرده و در عین حال، ممکن است باعث حسادت یا خشم دیگران شده باشد.
هوش مصنوعی: ای لالهی دل ما، ای روشناییبخش محفل ما، در برابر ما همچون ستارهای بلند و درخشان به آسمان سر زدهای.
هوش مصنوعی: نگاهی به وضعیت کودکان بینداز که در دستان دشمن زیر پا میروند، همانند پرندهای که بال و پر ندارد و از لانهاش دور افتاده است.
هوش مصنوعی: یک گروه از دلهای شکسته در بند و اسیر هستند، که حلقهای از درد و التیام ناتمام بر دوش دارند و زخمهایشان هنوز باشد و دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: آسمان به چرخش خواهد آمد و دیوانگی عقل، لیلی را به قید خود درآورده و اکبر در میان خاک و خون غوطهور است.
هوش مصنوعی: دست سکینه بر روی دل قرار دارد و پای رباب به خواب رفته، در حالی که در مقابل اصغر، کسی گلویش را شکسته است.
هوش مصنوعی: دست تقدیر، بیمار را به بند کشیده و از رسیدن به هدفهایش باز داشته است. گویی او در قفس زندانی است و هیچکس داستان دردناک او را نشنیده است.
هوش مصنوعی: تألم و درد او به طور مداوم و همیشگی، در پی نوشیدن زهر زمانه، به شکلی نابودکننده او را میسوزاند.
هوش مصنوعی: به مهمانی عمومی رفتم و در آنجا به خاطر حرفهای دشمن، دلم پر از غم و اندوه شد و احساس کردم که از دلم، خون میچکد.
هوش مصنوعی: مجلس آرا و بزرگمردان، نام و ویژگیهای خداوند را نمایان کردند، اما دلهای پر از عشق و آگاهی من از دستم رفته است.
هوش مصنوعی: اگر با تو هر لحظه نزدکی داشته باشم، دل آرامی نخواهم داشت و از آنچه که گذشته سخن نمیگویم، حتی اگر سرم بریده باشد.
هوش مصنوعی: از لبان سرخ و زیبا مانند عیسی، هرگز نامی نمیبرم، زیرا از جان و دل، همیشه مدام از اوصیای رسالت نوشیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
سرمست اوفتاده دل از جهان بریده
وی جان ما به یک دم صد زندگی گرفته
تا از رخت نسیمی بر جان ما وزیده
ای جان پاکبازان در قعر هر دو عالم
[...]
ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده
شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده
در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر
جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده
آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش
[...]
ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
دل رفته ما پی دل چون بیدلان دویده
دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری
تا شحنه فراقت دستان دل بریده
از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده
[...]
ای ترکِ ما گرفته پیوندِ ما بریده
آخر ز ما چه دیدی ای نور هر دو دیده
بی موجبِ گناهی از ما به خشم رفته
بازآ که در فراقت کارم به جان رسیده
آرام جان برفته ترکِ وفا گرفته
[...]
اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده
در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده
باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب
گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده
از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.