گر هوای سر کوی تو دهد بر بادم
به حقیقت کند از بند هوا آزادم
جلوۀ روی قو از طور دلم برده قرار
کز زمین می رسد اینک به فلک فریادم
سینه ام نالۀ جانسوز چه بنیاد کند
سیل اشکی بزند سر بکند بنیادم
لیلی حسن ترا بنده چنان مجنونم
که خردمندی یک عمر برفت از یادم
خضر را چشمۀ حیوان همه ارزانی باد
من دهان و لب شیرین ترا فرهادم
بود امیدم که به جاه تو به جائی برسم
در پی این طمع خام به چاه افتادم
آرزو داشتم از جام تو یابم کامی
دو سه گامی شدم و دین و دل از کف دادم
خواستم برگ و بری از گل روی تو برم
بر زمینم بزد آن شاخۀ چون شمشادم
رخت بستم به خرابات ز ویرانۀ دل
تا که معمورۀ حسن تو کند آبادم
جز غم عشق تو در لوح دلم نقش نبست
مفتقر زین سبب از کلک مشیت شادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
[...]
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
[...]
نرسیدهست به گوش تو مگر فریادم
ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم
در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی
که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم
طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم
[...]
به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم
تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم
بی تو بر رویِ همه خلقِ جهان بستم در
لیکن از دیده بسی خونِ جگر بگشادم
دل تو داری و هنوزم طمعِ وصلی هست
[...]
ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من
تا غلام تو شدم زین دگران آزادم
چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.