مائیم مست باده روز الست تو
نی بلکه مست غمزۀ چشمان مست تو
ما کرده ایم سینه سپر تیغ عشق را
نی بلکه دیده را هدف تیر شست تو
ما داده ایم سلسلۀ اختیار را
نی بلکه رشتۀ دل و دین را بدست تو
ما بنده ایم و بستۀ غم توایم
یا رب مرا مباد جدائی ز بست تو
ما دل شکسته ایم شکستن چه حاجت است
هر چند هست عین درستی شکست تو
برخیز ای دلیل دل رهروان که ما
سرگشته ایم در ره عشق از نشست تو
ما را ز خوی دیو طبیعت نجات ده
ای جان فدای روح حقیقت پرست تو
عرض نیاز در بر سرو بلند ناز
کی مفتقر رسا است به بالای پست تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و شیدایی خود نسبت به محبوب سخن میگوید. او میفرماید که ما مست و شیدای باده نیستیم، بلکه به خاطر زیبایی چشمان محبوب مستیم. شاعر به عشق خود افتخار میکند و اذعان میدارد که همه چیز را به خاطر محبوب از دست داده و در غم او زندگی میکند. او همچنین به قدرت و تأثیر عواطف محبوب اشاره کرده و از او میخواهد که او را ترک نکند. در انتها، شاعر از محبوب دعوت میکند تا او را از مشکلات و گرفتاریهای طبیعی رها کند و به حقیقت برساند.
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن شراب روز الست هستیم، اما نه به خاطر آن شراب، بلکه به خاطر ناز و دلربایی نگاههای خمار تو.
هوش مصنوعی: ما در برابر عشق آمادهایم و آمادهایم که با آن روبرو شویم؛ هدف ما فقط تیغ عشق نیست، بلکه نگاه توست که مانند تیر به قلبمان فرود میآید.
هوش مصنوعی: ما اختیار را به تو دادهایم، اما نه به معنای آزادی کامل بلکه برای اینکه دل و ایمان خود را در دستان تو قرار دهیم.
هوش مصنوعی: ما غلامان و اسیران غم تو هستیم، خدایا، مبادا که از بند تو جدا شویم.
هوش مصنوعی: ما قلبهامان شکسته است و نیازی به شکستن بیشتر نیست؛ حتی اگر تو همچنان بر این باور باشی که شکستهای، حقیقت این است که ما همواره در دلمان درد را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: ای دلیل دلهای وامانده، برخیز؛ چرا که ما در مسیر عشق دچار سردرگمی شدهایم و از نشستن تو رنج میبریم.
هوش مصنوعی: ای کاش ما را از چنگال طبیعت و ویژگیهای دیوانهوار آن رهایی بخشی، جانم فدای روحی که به حقیقت عشق میورزد.
هوش مصنوعی: به در خواستن و نیازمندی در برابر زیبایی و قامت بلند کسی که دل را میلرزاند، چه جای پرواست برای کسی که به پاهای کوتاه و بیمقدار خود محتاج است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه بوالمفاخر زرگر به وعده ها
چشمم چو سیم کرد کف زرپرست تو
زن کرده ایم زینت زن در دکان تست
وز رنج مانده ایم چوماهی به شست تو
گفتی مرا که پای او زنجش به دستم است
[...]
گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غریبی ز دست تو
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
میلی کی او کند که بود پای بست تو؟
قاضی ترا به دیده ملامت همی کند
[...]
مرغ دلم که کشته شد از چشم مست تو
در خون و خاک چند بغلطد ز دست تو
بنشین دمی و مجلس ما را فروغ ده
کز بزم عیش نیست غرض جز نشست تو
نگشاید از نشاط دل تنگ عاشقان
[...]
مسکین کجا رود به شکایت ز دست تو
سرگشته بیدلی که بود پای بست تو
ما هرچه دل به مهر تو بستیم استوار
شد سخت تر به کین دل پیمان گسست تو
در دلبری به زلف تو یک مو گرفت نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.