اگر از درم در آئی تو چه طالع نکویان
بدهم به مژدگانی سر و جان به مژدهگویان
تو اگرچه ناگزیری ز نصیحت من ای دوست
نبود مرا گریزی ز کمند مشگمویان
نه عجب از آنکه انگشت نمای خلق گردد
شده هر که شهرۀ شهر به عشق ماهرویان
من اگر بسر بپویم ره عشق را به همت
خجلم ز جان نثاری و ز رسم راه پویان
به امید وصل، مردانه بکوش تا بمیری
نه که چون زنان نشینی ز غم فراق، مویان
نه همین چه شمع بگدازی و با غمش بسازی
سزد آنکه سر ببازی به هوای لاله بویان
بگذر ز جامۀ تن چه پلید شد بیفکن
که نمی سزد نشستن به امید جامه شویان
ز پی تو مفتقر جست ز جوی زندگانی
که برد نصیبی از پیروی خدای جویان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.