طارت المهجه شوقا بجنان الطرب
لثمت سده مولی بشفاه الادب
افق الوصل بدا اذ ومض البرق وقد
رفض القلب سوی منیه تلک القبب
نحو اوج لسماء قصد القلب هوی
ولقد ساعدنی الدهر فیا من عجب
اصدقائی انا هذا و حبیبی و اری
روضه الوصل و لم تخش غواشی الحجب
انا فی مشهد مولای بطوس انا ذا
ساکب الدمع بعین ورثت من سحب
لاتسل عن نصل الهجر فکم فی کبدی
من ثغور ثغرت فیه و کم من ثقب
کنت لا اعرف هاتین اء عینای هما
ام کؤس ملئت من دم بنت العنب
بکره الوصل اتتنی قصصنا قصصا
من هموم لعبت بی بلیال الکرب
قال لی قلبک لم یرثو من نار هوی
قلت دعنی انا مادمت بهاذا الوصب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و تجربیات عاشقانه خود اشاره میکند. او از شوق و اشتیاق به معشوق صحبت میکند و به لحظات زیبای وصال اشاره میکند. شاعر در وصف عشق خود و دردهای دوری از معشوق، به تصاویری از اشک و غم میپردازد. او از قدرت عشق و تأثیر آن بر وجودش سخن میگوید و به زیباییهای وصال اشاره میکند، در حالی که به چالشها و رنجهای ناشی از جدایی نیز اعتراف میکند. در نهایت، شاعر از عمق احساسات و تجربیات خود در عشق مینویسد و نشان میدهد که حتی در دشواریها، عشق برای او با ارزش است.
هوش مصنوعی: دل من به شوقی عمیق به غرق شادی و نشاط پر شده است و لبهایم به ادب و آداب انسانی، بوسهای بر روی حضرت مولی میزنند.
هوش مصنوعی: دیدهها با درخشش برق، مسیر رسیدن را نشان میدهند و دل، جز به سرنوشت آن گنبدها چیزی را نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: به سمت اوج آسمان، دل به عشق میزنم و زمان (سرنوشت) در این مسیر به من کمک کرد، که این واقعا شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: دوست صمیمی من همین جاست و عشق من است و من به باغ وصل نگاه میکنم، در حالی که از پردههای حجاب نمیترسد.
هوش مصنوعی: من در سرزمین طوس، در کنار مولایم هستم و در حال اشک ریختن هستم، اشکی که از بارانهای آسمانی به ارث بردهام.
هوش مصنوعی: از درد جدایی نپرس که چقدر در دل من زخم و جراحت وجود دارد، زخمهایی که در آن ایجاد شده و زخمهایی که هنوز در آنها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم آیا این دو چشم تو هستند یا اینکه دو جامی هستند که از خون انگور پر شدهاند.
هوش مصنوعی: دختر باکرهای به من رسید و ما داستانهایی را از غمهای شبهای سختی که گذراندهام، روایت کردیم.
هوش مصنوعی: قلبت به من گفت که از آتش عشق هیچ نشانهای ندارد. من پاسخ دادم: اجازه بده، به شرطی که با این درد و رنج زندگی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زو هنر یافت بزرگی، نشود هرگز پست
زو ادب گشت گرامی، نشود هرگز خوار
ز پی آفت هر چیز پدید است سبب
سبب آفت من فرقت آن سیم غبب
گر سوی دیده من خواب نیاید نه شگفت
ور طرب سوی دل من نگراید نه عجب
کاندر آن بستد اندوه و غمش معدن خواب
[...]
عربیوار دلم برد یکی ماه عرب
آب صفوت پسری چه زنخی شکر لب
کله بر گلبن او راست چو بر لاله سواد
مژه بر نرگس او راست چو بر خار رطب
ناصیت راست چو بر تختهٔ کافورین مشک
[...]
همه مردند ولیکن چو زنان قبه بسوی
سر این طایفه خر پسر بوالخطاب
آسمانی است فروزنده به رایی صایب
آفتابی است درفشنده به عزمی ثاقب
تحفه صدر نبوت شرف دین خدا
بومحمد حسن بن علی بوطالب
چون قدر هیبت او بر همه اعدا قاهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.