گنجور

 
میلی

... ال

... ال

جان یابد و از خوشی بنالد

چون در رحم اناث، اطفال

بدخواه تو باد تا دم مرگ

از مویه چو مو، ز ناله چون نال

بادا مه و سال بر تو میمون

تا هست شمار روز و مه، سال

من نیز ترا چو سایه باشم

گاهی به عنان و گه ز دنبال

چون وقت رسد که برسرآید

عمر من زار مضطرب حال،

پیش آیم و دامن تو گیرم

در پای تو افتم و بمیرم