پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت
دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت
اظهار سرّ خویش مگر کردهای به غیر
کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت
شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه
بیمار عشق بر سر بالین چراغ داشت
بر جستوجوی من ز چه رو خنده زد رقیب
آن مست را اگرنه به جایی سراغ داشت
میلی ز بوی مشک، شب از هوش رفته بود
سودای زلف یار مگر در دماغ داشت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از رخ تو بزم گدایان چراغ داشت
وز دیدن تو دیده گلستان و باغ داشت
هر جلوهای که شاهد مه داشت بر فلک
دل با فروغ روی تو زانها فراغ داشت
با شام طره تو نهان بود کار دل
[...]
هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت
از مشک و از شمامه عنبر فراغ داشت
در تن نماند یک سر مو بی نشان تو
هر جا که دیدمش ز خدنگ تو داغ داشت
هر چند بود لاله جگر خون ز درد عشق
[...]
شمسی که از غمش دل هر لاله داغ داشت
قمری ز شور او چه نواها به باغ داشت
با آن دلی که داشت لبالب ز غم کجا
از سیل اشک و آه دمادم فراغ داشت
زندانیان غم ز غمش آگهند و بس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.