گنجور

 
میلی

دل به جان آمده از عشق نهان، یار کجاست

پرده از راز برانداز دل زار کجاست

بس که از نازکی خوی تو می‌اندیشم

با خیال تو مرا زهره گفتار کجاست

رفت دل از پی دلدار و نپرسید از من

که دگربار ترا وعده دیدار کجاست

چند گویید که آزار بود لازم عشق

عشق اینجاست، بگویید که آزار کجاست

ای خوش آن طالب دیدار که در راه طلب

شوق در گوش دلش گفت که دلدار کجاست

میلی از بادیه عشق بکش پا، که ترا

تاب پیمودن این وادی خونخوار کجاست