وه که بر هر سر ره بیسر و پایی دگر است
بس که هر لحظه گذار تو بهجایی دگر است
حال خود چون به تو اظهار کنم در مستی؟
که ز هر جام، ترا شرم و حیایی دگر است
دل بیچارهام از آرزوی بالایش
در بلاییست که هر چاره بلایی دگر است
بعد صد وعده خلافی، بنگر سادگیام
که ز هر وعده مرا چشم وفایی دگر است
دل چرا بر سر کویش نگشاید امروز؟
یار هرجایی ما گر نه به جایی دگر است
چون کشی تیغ جفا بر سر میلی، دگری
کاش دست تو نگیرد، که جفایی دگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد ناپایداری و تغییرات مداوم احساسات و وضعیتهاست. شاعر به توصیف حال و احوال خود میپردازد و بیان میکند که در هر لحظه ممکن است به جای دیگری برود و احساساتش تغییر کند. او از آرزوها و عشق خود صحبت میکند و به ناامیدیهایش اشاره میکند که هر وعده عشق برایش تنها به دلخوری منجر شده است. شاعر همچنین از سرگردانی دل خود و عدم توانایی در ادامهدار کردن احساساتش در برابر یار سخن میگوید و دعا میکند که درد جفا به او نرسد. به طور کلی، شعر نشاندهنده تنهایی، دلتنگی و بلاتکلیفی در روابط عاطفی است.
هوش مصنوعی: این شعر به این نکته اشاره دارد که در زندگی، هر لحظه ما در حال تغییر و حرکت هستیم و هیچ لحظهای همانند لحظه قبلی نیست. هر گذر ما به مکانی جدید و متفاوت منجر میشود و این تحولات و تغییرات پیوسته در زندگیمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم حال خود را در مستی به تو بگویم؟ زیرا هر بار که سرمستی و شرم تو را میبینم، احساس دیگری به من دست میدهد.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام در آرزوی پرواز به سوی اوست و این حال که در آن هستم، به اندازهای دردناک است که هر راه حلی برای رهایی، خود به نوعی مشکل و بلای دیگری تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه بارها به من وعدههای دروغین دادهاند، هنوز هم ببین که چقدر سادهام؛ چرا که از هر وعدهای هنوز امیدوارم که به وفا تبدیل شود.
هوش مصنوعی: چرا امروز دل من به دیدن کوی تو شوقی ندارد؟ آیا یار ما که هر گوشهای در جستوجوی او هستیم، به مکان دیگری رفته است؟
هوش مصنوعی: اگر بر سر خواستهی خود، ظلم و ستم کنی، بهتر است که کسی دیگر دستت را نگیرد، زیرا این نوع ظلمی است که نوعی دیگر از بیرحمی به حساب میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دم از انجمن دهر جفایی دگر است
هر یک از انجم او داغ بلایی دگر است
روز و شب را که کبود است و سیه جامه درو
شب عزایی دگر و روز عزایی دگر است
بلکه هر لحظه عزائیست که از دشت عدم
[...]
مطرب امروز مگر نغمه سرائی دگر است
که بهر ناله نیف ساز و نوائی دگر است
ره میخانه بگام و قدم زهد مپوی
قطع این مرحله ایشیخ بپائی دگر است
مسجد و صومعه را گر چه رواقی است بلند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.