گنجور

 
میلی

اگر کسی سبب وصل یار من شده است

زسر گرانی او، شرمسار من شده است

به طعنه مژده وصلی که غیر داد مرا

ز سادگی سبب انتظار من شده است

فزوده غم به غم و حسرتم به حسرت، اگر

هزار مرتبه روزی دچار من شده است

امیدواری من بین، که مردنم دشوار

زانتظار فراموشکار من شده است

چنین که رفته ستمهای او ز یاد مرا

به حیرتم که چرا شرمسار من شده است

دلا تپیدن میلی نشانه آن است

که نیم کشته چابک سوار من شده است